آموزه هایی از مسیر معرفت سالکان مبارز

مصاحبه با همراهان کاستاندا

دسته بندی : مصاحبه با همراهان کاستاندا

 

گفتگوی کونچارلبارتا از مجله مسالا با همراهان کاستاندا


 


س: شما به همراه کارلوس کاستاندا از مریدان دون خوان ماتیوس بوده اید و سال ها به صورت ناشناس زندگی کرده اید و تازه در این اواخر در مورد شاگردی خود نزد دون خوان سخن گفته اید . این سکوت طولانی برای چه بود و چه شد که روش تان را عوض کردید ؟


 ج: در وهله اول باید این موضوع را روشن کنیم که هر یک از ما دون خوان را با نام دیگری می شناسیم . اسامی ای مانند " ملیکور یاکویزوف " ،‌ " ماریو آئورلیانو "‌ ، " جان مایکل آبلار " . برای اینکه به اشتباه نیفتیم ما همه او را ناوال پیر می نامیم . پیر نه به معنای سالخورده بلکه به معنای بزرگ و ارشد . همچنین او را با ناوال جدید کارلوس کاستاندا اشتباه نمی گیریم . در پاسخ به سئوال تان باید بگوییم که سخن گفتن در مورد شاگردی مان نزد ناوال پیر در حیطه وظایفی که او برایمان تعیین کرده بود قرار نداشت و برای همین در گمنامی کامل ماندیم . بازگشت کارول تیگز در سال 1985 تغییر عمده ای در اهداف و آرمان های ما به وجود آورد . او قرار بود راهنمای ما به جایی باشد که شمن های مکزیک باستان آن را دریای تیره آگاهی می نامند . هنگامی که او برگشت ،‌ هدف ما را که سفری انحصاری بود به هدفی بسیار گسترده تر و با ابعادی وسیع تر تبدیل کرد . به همین دلیل است که ما تصمیم گرفتیم تا از گمنامی خارج شویم و پاس های جادویی را به دیگران تعلیم دهیم .

 

س: آیا دون خوان به شما همان تعالیمی را داده است که به کارلوس کاستاندا نیز داده است ؟‌ و اگر این طور نیست تفاوت های آن را توضیح دهید . همین طور نظرتان را در باره اعضای دیگر حلقه دون خوان بیان کنید .


 ج: تعالیمی که دون خوان به ما داد با تعالیمی که به کارلوس کاستاندا داد فرق می کند و دلیل آن نیز ساده است زیرا ما زن هستیم و اندامی داریم که مردان فاقد آنند ؛ ‌زهدان و تخمدان اندام هایی هستند که از اهمیت زیادی برخوردارند . تعالیمی که ناوال پیر به ما داد متشکل از عمل ناب بود . در پاسخ به سوال دومتان باید بگوییم که اعضای حلقه ناوال پیر موجوداتی استثنایی بودند . آنها به همراه ناوال پیر شانزده تن می شدند و همگی به طرز فوق العاده ای جوان و سر زنده بودند . آنها سالخورده بودند ولی در عین حال سالخورده به نظر نمی رسیدند . وقتی با حیرت و کنجکاوی دلیل قدرت و نیروی زیاد آنها را می پرسیدیم او پاسخ می داد که آنچه آنان را در هر قدم از راهشان جوان تر می کند اتصال آنان با ابدیت است .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

دست نیافتنی بودن

دسته بندی : دست نیافتنی بودن

 

دست نیافتنی بودن یعنی اینکه فرد با قناعت با دنیای اطرافش مواجه شود. تو نباید از دیگران آنقدر استفاده کنی و شیره شان را بکشی که فقط پوست و هسته ای از آن باقی بماند، خصوصاً آنهایی که دوستشان داری.

در دسترس نبودن یعنی اینکه تو آگاهانه از خسته کردن دیگران و خودت اجتناب کنی.

نگران بودن مساویست با در دسترس بودن. به محض اینکه نگران و مضطرب هستی نا امیدانه به هر چیز متوسل می شوی و وقتی به چیزی چنگ انداختی هم خودت را خسته می کنی و هم آن چیز یا آن کس را که به او چنگ انداخته ای خسته خواهی کرد. 

جنبه ای از دسترس نبودن می تواند این باشد که بهتر است تقاضا و مقدار بهره برداری (مادی - عاطفی - انرژیک) خود را با هم و یا با هر که در ارتباط هستیم در حالتی از تعادل و توازن نگه داریم.

هر قدر که از چیزی یا کسی استفاده کنیم قانون طبیعت ایجاب می کند که آن را به نحوی جبران کنیم .

دست نیافتنی بودن به معنی اسرار آمیز بودن و پنهان شدن نیست، بلکه این بدان معناست که یک شکارچی با قناعت و شفقت از دنیا استفاده کند.


- فقط در زمان لازم در دسترس باش.

- پنهان شدن وقتی همه می دانند که تو پنهان شده ای اهمیتی ندارد.

 

منبع : شمنیزم - تولتک /جلد اول 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

پذیرفتن مسئولیت اعمال خویش

دسته بندی : پذیرفتن مسئولیت اعمال خویش


وقتی انسان تصمیم می گیرد کاری را انجام دهد باید با تمام وجود آن را بپذیرد و انجام دهد و مسئولیت کامل آن را بپذیرد. او اول باید بداند که چرا آن کار را انجام می دهد و آن وقت باید آنچه را که برای انجام آن لازم است بدون کوچکترین تردید و کمترین پشیمانی بپذیرد.


- مسئولیت عملی را پذیرفتن، یعنی آماده بودن برای مردن در راه آن تصمیم .

 

چنانچه شخص دیگری برای ما تصمیمی گرفت و ما پذیرفتیم، در واقع آن تصمیم خودمان محسوب می شود . شاید از این موضع گیری بتوان چنین نتیجه گرفت که ملاک مسئول بودن انسان پذیرش وی نسبت به تصمیم است و پذیرش دروغین ، در نظام شناختی شمن ها جایی ندارد.حتی اگر نتیجه کار همانی نباشد که مطلوب سالک است، او بدون پشیمانی عواقب کامل عمل خود را می پذیرد و از این بابت خود، شرایط و دیگران را سرزنش نمی کند. به عبارتی سالک پس از انتخاب آگاهانه تمامی مسئولیت و عواقب آن را می پذیرد و برای انچه از آن پس می آید کسی یا چیزی را مقصر نمی داند.

 

منبع : شمنیزم - تولتک /جلد اول


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

مرگ به عنوان مشاور

دسته بندی : مرگ به عنوان مشاور

 

وقتی که بی صبری می کنی ، کافیست فقط به سمت چپ خودت برگردی و با مرگ مشاوره کنی . هر چه که بی ارزش و مبتذل است در لحظه ای که مرگ به طرف تو می آید ، فراموش می شود. یا وقتی که او را در یک چشم بر هم زدن می بینی ، یا هنگامی که فقط احساس می کنی این همراه نزد توست و بدون وقفه تو را زیر نظر دارد.

مرگ همراه جاودانی ماست.او همیشه در طرف چپ به فاصله یک بازوی گشوده قرار دارد.او تو را نظاره می کند و تا زمانی که تو را لمس نکرده است همواره اینطور خواهد بود.

- ما همواره با لرزشی در پشت حضور آن را حس می کنیم.

- مرگ رویدادی غیر قابل اجتناب است و همه موجودات روزی با آن روبرو می شوند.

 

درک «اجتناب ناپذیری» و «پیش بینی ناپذیری»  مرگ نتایجی برای سالک در بر دارد از جمله :

1. شخص به چیزی در زندگی چنگ نمی اندازد زیرا به درستی می داند که همه چیز موقتی است.

2.سالک همواره خود را برای رویایی نهایی با مرگ آماده نگه می دارد.

3.بسیاری از ظواهر و چیزهای پیش پا افتاده، در نظر انسانی که به مرگ قریب الوقوع خود واقف نیست، مهم می نماید، اما برای کسی که مرگ را ناظر لحظات زندگی خود می داند اهمیت زیادی ندارد.

4.سالک با درک از چیزی به نام مرگ هراس نخواهد داشت. زیرا سخت ترین اتفاق ممکن بر روی زمین مرگ است و آن هم اجتناب ناپذیر. بنابراین مسائل دیگر در برابر عظمت مرگ رنگ می بازد.

 

رسیدن به آگاهی از مرگِ گریزناپذیر مسئله واکنش نیست. مفهوم روحی هم نیست، بلکه بیشتر پدیده ی آگاهی جسمانی است. با خبری از مرگ در آگاهی سوی چپ است، یکی از جنبه های آگاهی از خود دیگر است و فقط بر اثر تمرین «بی عملی» می تواند بازیافته شود.

 

منبع : شمنیزم - تولتک /جلد اول

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

از دست دادن اهمیت شخصی

دسته بندی : از دست دادن اهمیت شخصی

اهمیت دادن مفرط به خود ، بر خلاف واقعیت حیات است. واقعیت حیات اینست که هیچکس از دیگری بهتر نیست.

انسان مدام به راحتی ، لذات ، موقعیتها و خلاصه هر چه که به نحوی از آن سود شخصی ببرد متوجه و متمرکز است، توجهی افراطی و افسار گسیخته که در واقع انسان را از درک جهان اطراف غافل می کند، مانند اسبی با چشم بند، که تنها خود را درک می کند.

در تعالیم باطنی آمده است هیچکس از افراد و موجودات دیگر جدا نیست. کل هستی با هم در ارتباط و توازن است و همه عناصر هستی، به عنوان اجزای یک کل از همدیگر تاثیر می پذیرند.

تشکر کردن از گیاهان می تواند به افزایش روحیه سپاس و تشکر در سالک منجر شود که همین می تواند به کاهش خودبرتر بینی در انسان کمک کند.

- تو خودت را خیلی مهم می دانی ، در خیال خودت خیلی مهمی ، لااقل طبق نظری که خودت از خودت داری اینطور است و این باید عوض شود. تو آنقدر مهمی که به خودت اجازه می دهی وقتی اوضاع بر خلاف میل توست بگذاری و بروی. خود را مهم شمردن نیز یکی از چیزهاییست که باید رهایش کرد.

 

منبع : شمنیزم - تولتک /جلد اول


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

کالبد انرژی

دسته بندی : کالبد انرژی




کالبد انرژی توده ای از میدانهای انرژی است که کالبد جسمانی را تشکیل می دهد، به شرطی که به عنوان انرژی ای دیده شود که در جهان جاری است . کالبد انرژی کوچکتر ، متراکم تر و ظاهری کوچک تر از کره ی درخشان کالبد جسمانی دارد.

بدن و کالبد انرژی دو توده ی میدان انرژی هستند که توسط نیروی پیوند دهنده ی عجیبی به یکدیگر فشرده و متراکم شده اند.نیرویی که گروه میدانهای انرژی را به یکدیگر می پیوندد، طبق سخن ساحران مکزیک کهن ، اسرار آمیزترین نیرو در جهان است. این نیرو  جوهر ناب کل کیهان به شمار می رود.
کالبد جسمانی و کالبد انرژی تنها پیکربندیهای انرژی در حیطه ی ما انسانها هستند که با یکدیگر تعادل ایجاد می کنند. به همین دلیل هیچ دو گانگی دیگری جز دو گانگی این دو نیست. 

هر کسی از طریق انضباط می تواند کالبد انرژی را به کالبد جسمانی نزدیکتر کند. معمولاً فاصله ی بین این دو فوق العاده است. وقتی کالبد انرژی در فاصله ی معینی قرار گیرد که برای هر یک از افراد تفاوت دارد، هر کسی بر اثر انضباط می تواند آن را به نسخه ی عین کالبد جسمانی شکل دهد، یعنی به صورت موجودی جسمانی و سه بُعدی . تصور ساحران در مورد «دیگری » یا «کالبد اختری» از همین مورد پدید آمده است.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

پروازگر

دسته بندی : پروازگر

ساحران کهن کشف کردند که ما همراه و ملازمی در تمام عمرمان داریم. این همراه موجودی یغماگر ، وجودی متجاوز است که از اعماق کیهان می آید و بر زندگی ما حکومت می کند. انسانها اسرای او هستند . او ما را درمانده و سر به راه کرده است . اگر بخواهیم اعتراض کنیم ، اعتراض ما را سرکوب می کند ، اگر بخواهیم مستقل عمل کنیم ، می خواهد که از آن صرف نظر کنیم.به راستی ما زندانی او هستیم.

این موجودات از آگاهی و انرژی بشر تغذیه می کنند و برای آنکه ما را مطیع ، ترسو و ضعیف نگاه دارند ، از شگردی فوق العاده استفاده می کنند.متجاوزان ذهن خود را به ما می دهند که ذهن ما می شود. ذهن متجاوز عجیب و غریب ، متضاد ، عبوس و سرشار از ترسی است که هر لحظه کشف شود.

ساحران کودکان را همچون گویهای عجیب و درخشان انرژی می بینند که از بالا تا پایین با روکش تابانی پوشیده شده اند. چیزی مثل پوشش پلاستکی که محکم به پیله ی انرژی آنها چسبیده است. این روکش تابنده ی آگاهی چیزی است که متجاوزان می بلعند و وقتی آدمی به سن بلوغ می رسد تنها چیزی که از روکش تابنده ی آگاهی می ماند حاشیه ای باریک است که از زمین تا روی انگشتان پا می رسد و این حاشیه به بشریت اجازه می دهد که به زور به زندگی ادامه دهد.بشر تنها نوعی است که روکش تابنده ی آگاهی آن خارج از پیله ی درخشان او قرار دارد. بنابراین به راحتی طعمه ی آگاهی نظمی متفاوت ، مثل آگاهی شدید متجاوزان می شود.

 این حاشیه ی باریک مرکز خوداندیشی است که بشر به طرزی چاره ناپذیر گرفتار آن شده است. متجاوزان خوداندیشی ما را که تنها نقطه ی آگاهی است که در ما مانده است به بازی می گیرند و به این وسیله شعله های آگاهی پدید می آید که آنها به طرزی بیرحمانه و یغماگرانه می بلعند. آنها برای ما مشکلات احمقانه ای پدید می آورند که شعله های آگاهی مجبور به برخاستن می کند و بدینسان ما را زنده نگاه می دارند تا شعله ی انرژتیکی نگرانیهایِ کاذب ما آنان را تغذیه کند.

ساحران مکزیک کهن ، متجاوز را دیدند. آنها آن را پروازگر نامیدند ، زیرا که در هوا می پرد. شکل زیبایی نیست ، سایه ای بزرگ و به نحوی نفوذناپذیر تیره که در هوا می پرد و سپس صاف بر زمین فرود می آید.

و اما تنها راهی که برای بشر برای مبارزه با آنها مانده است ،انضباط است.ساحران انضباط را قابلیت مواجهه با مسائل حساب نشده ، در کمال آرامش می دانند که در شمار انتظارات ما نیست. برای آنان انضباط هنر است ، هنر مواجهه با بیکرانگی ، بی آنکه خود را ببازیم ، نه برای اینکه آنها قوی و جان سخت هستند ، بلکه چون سرشار از ترس آمیخته با احترامند.

ساحران می گویند انضباط روکش تابنده ی آگاهی را برای پروازگر بدمزه می کند . نتیجه این است که متجاوزان گیج می شوند. روکش  تابنده ی آگاهی که خوراکی نباشد ، جزو شناخت آنان نیست.اگر متجاوز برای مدتی کاری با روکش تابنده ی آگاهی ما نداشته باشد ، روکش رشد می کند.ساحران به وسیله ی انضباطشان متجاوزان را به قدر کفایت دور نگاه داشتند تا روکش تابنده ی آگاهی آنها از حد انگشتان پا بالاتر رود و به اندازه ی طبیعی خود بازگردد.ساحران مکزیک کهن می گفتند که روکش تابنده ی آگاهی همچون درخت است. اگر هرس نشود، به اندازه و حجم طبیعی خود می رسد. وقتی آگاهی به بالاتر از انگشتان پا برسد ، مانورهای عظیم ادراک بدیهی است. حقه ی بزرگ ساحران دوران قدیم در این بود که ذهن پروازگر را با انضباط خویش دچار دردسر کنند. آنان دریافتند که اگر با سکوت درونی ذهن پرواز گر را به ستوه آورند ، انتصاب بیگانه از بین می رود و به هر یک از کارورزانی که این تمهید را به کار می برد ، این اطمینان را می دهد که ذهن خاستگاهی بیگانه دارد.

ذهن پروازگر برای همیشه می گریزد اگر ساحری موفق شود نیروی نوسانی را بگیرد که ما را به عنوان توده با یکدیگر نگاه می دارد. اگر ساحری فشار را به قدر کفایت تحمل کند، ذهن پروازگر مغلوب می شود و می گریزد و این دقیقاً همان کاری است که باید کرد .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

سکوت درونی

دسته بندی : سکوت درونی

 


یکی از اسرار آمیزترین جنبه های معرفت بینندگان تاثیرات باورنکردنی سکوت درونی است. دون خوان سکوت درونی را به عنوان حالت خاصی از هستی تعریف می کند که افکار در آن از بین می رود و شخص می تواند از سطح دیگری به جز آگاهی روزمره عمل کند. سکوت درونی به معنای قطع ، تعلیق گفتگوی درونی و مناظره درونی ، ملازم همیشگی افکار است و بنابراین وضع و حالتی از آرامشی ژرف می باشد.

 ساحران قدیم آن را سکوت درونی می نامیدند ، زیرا حالتی است که در آن درک و مشاهده به حواس بستگی ندارد. آنچه در خلال سکوت درونی کار می کند ، توانایی دیگری است که بشر دارد، توانایی ای که او را موجودی جادویی می سازد.

سکوت درونی راهی است که به تعلیق داوری منجر می شود ، به لحظه ای که داده های حسی که از کل جهان صادر می شوند ، دیگر به وسیله ی حواس تفسیر نمی شوند ، لحظه ای که شناخت دیگر آن نیرویی نیست که بر اثر استفاده و تکرار ، ماهیت دنیا را معین می کند.

سکوت درونی از اساسی ترین نکات در رویابینی و حرکت پیوندگاه است و شالوده ی تمام تمرینهای طریقت سالکان.


 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

نیرو محرکه زمین

دسته بندی : نیرو محرکه زمین



بینندگان کهن دیدند که زمین پیله ای دارد. «دیدند» که زمین توسط یک گوی احاطه شده ، توسط پیله ی درخشانی که فیوضات عقاب را محبوس کرده است .زمین موجود زنده ی غول پیکری است و تابع همان نیروهایی است که ما هستیم.

 زمین موجودی حساس است و به عنوان چنین موجودی می تواند به سالکان نیروی محرکه ی شدیدی بدهد.این نیروی جنبشی است که در لحظه ی همسویی فیوضات درون پیله ی سالک با فیوضات مناسبش در درون پیله ی زمین فرستاده می شود. از آنجا که زمین و انسان دو موجود حساس هستند ، فیوضاتشان بر هم منطبق می گردد ، در حقیقت زمین حاوی همه فیوضاتی است که در انسان وجود دارد و حاوی تمام فیوضاتی است که در تمام موجودات حساس ، چه ارگانیک و چه غیر ارگانیک وجود دارد. وقتی که لحظه ی همسویی فرا رسد ، موجودات حساس از این همسویی به طور محدود استفاده و دنیای خود را درک و مشاهده می کنند.سالکان می توانند چون هر کس دیگری از این همسویی برای مشاهده و درک ، و یا از آن به عنوان نیروی محرکه ای استفاده کنند که به آنها اجازه ی ورود به دنیاهای تصور ناپذیری را می دهد.در حقیقت پیوندگاه به کمک نیرو محرکه ی زمین دنیاهای دیگری را می سازد.


نکته بسیار مهم این که شخص تنها وقتی می تواند از این نیرو محرکه استفاده کند که به سکوت کامل درونی دست یابد.


برترین آگاهی زمین آن چیزی است که جا به جایی به نوار بزرگ تری از فیوضات را برایمان امکان پذیر می سازد. ما موجودات زنده مشاهده کنندگانیم. مشاهده و درک می کنیم ، زیرا فیوضات معینی از درون پیله انسان با فیوضات مشخص بیرونی همسو می شوند، بدینسان همسویی گذرگاه نهانی است و نیروی محرکه ی زمین کلید آن.

بینندگان دریافتند که غارهای خاصی وجود دارد که موثرترین وسیله برای استفاده از نفوذ زمین است.این غارها می توانند پیوندگاه را جا به جا نمایند ، اما تشخیص اینگونه غارها تنها از عهده ی بینندگان برمی آید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

نقطه سوم

دسته بندی : نقطه سوم

 


دنیای روزمره متشکل از دو نقطه ی عطف است. برای مثال اینجا و آنجا ، داخل و خارج ، بالا و پایین ، خوب و بد و ... . بنابراین می شود گفت که ادراک ما از زندگی دو بعدی است. آنچه ما از عمل خود درک می کنیم ، ژرفا ندارد. اما یک ساحر ، عملش را در بعد ژرف آن نیز می نگرد. اعمالش برای او سه بعدی است . سومین نقطه ی عطف را دارد. نقاط عطف ما از ادارک حسی ما مشتق می شوند. حواس ما درک می کند و بین آنچه برای ما ضروری هست یا نیست تفاوت قائل می شود. بقیه را ما با استفاده از تمایز اصلی استنتاج می کنیم. برای آنکه به سومین نقطه برسیم باید همزمان دو مکان را درک و مشاهده کنیم. وقتی دو مکان را همزمان درک و مشاهده می کنیم وضوح کامل در کار نیست ، ولی ادراک بی واسطه آنجاست. همزمان در دو مکان بودن، فرسخ شماری است که ساحران با آن لحظه ای را مشخص می کنند که پیوندگاه به جایگاه معرفت خاموش رسیده است. ادراک دو گانه در صورتی که توسط شخص اجرا شود، حرکت آزاد پیوندگاه نام دارد.

 




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز