دسته بندی : محو تاریخچه شخصی

 

تو باید همه چیز را درباره خودت محو کنی و از بین ببری تا آنجا که دیگر هیچ اطمینانی باقی نماند، هیچ واقعیتی باقی نماند. مساله تو در حال حاضر اینست که خیلی واقعی هستی . اعمالت خیلی واقعی هستند ، خلق و خو و واکنشهایت خیلی واقعی هستند. هیچ چیز را به طور مسلم نپذیر. تو باید شروع کنی به محو کردن خودت.

 

- یکی از مضرات تاکید و اظهار اطلاعات شخصی، این است که همواره سعی می کنیم خودمان را بر آنچه مردم از ما می دانند و در ذهن خود دارند منطبق کنیم. به عبارتی ما به وسیله مکانیزمی نیمه آگاه در نوعی اسارت روانی قرار می گیریم .

- افکار اطرافیان به ارتعاشی تبدیل می شود که بر شخص موثر واقع شده و موجب بروز پدیده اسارت روانی می گردد.

- اظهار و بازگویی اطلاعات شخصی و تاکید بر آنها شکلی از خود بزرگ بینی و تمرکز مدام شخص بر خویشتن است که از اشکال منیت محسوب می شود. مانور از بین بردن گذشته شخصی ضربه ای بر پیکر این منیت است.

- نکته نهایی اینکه ما هویت اصلی و حقیقی خود را نمی دانیم. هر یک از ما دارای هویتی اصلی و فطری هستیم که بر آن آگاه نیستیم. هویت کاذب ما مانع اصلی نیل به هویت حقیقی است و هر کس با تاکید خود بر این هویت کاذب ، بیشتر خود را از هویت اصلی خویش دور می کند. محو گذشته شخص راهی برای فرا رفتن از پرده هایی است که هویت اصلی ما را در خود پنهان کرده است.

 

  • تمریناتی از کتاب آموزش های دون کارلوس / ویکتور سانچس

 

شاید محو گذشته ی شخصی کلی ترین شکل بی عملی خویشتن خویش باشد. این کار به فسخ علت، اثر و رابطه بین گذشته و حال مربوط می شود.

کشمکش برای محو گذشته شخصی مبارزه ای است نه فقط علیه عناصر درونی شده ی معینی از هستی ما که می تواند با حفظ «من» در واقعیتی امنیت دهد که چه خوشایند باشد یا نباشد ، حداقل آشناست ، بلکه همچنین علیه تاریخچه ای که با کسانی درونی شده است که به ما نزدیک اند و به آنان نیز امنیت می بخشد. هیچ چیزی تهدید آمیز تر از سر و کار داشتن با شخصی نیست که نمی توانیم او را در رده ای قرار دهیم.گذشته ی شخصی بر ما برچسب های زیادی می زند که با آنها خودمان را مشخص می کنیم ، خود را تا حد چند ویژگی تقلیل می دهیم.به طریقی مشابه ، ما نیز هر کسی را که در اطرافمان است رده بندی می کنیم و از برچسب های مشابهی استفاده می کنیم که از گذشته ی شخصی او ناشی شده اند ، حال چه واقعی باشد و چه تصوری .از آنجا که نمی توانیم با امور اسرار آمیز سر و کار داشته باشیم ، ترجیح می دهیم با برچسبها کار کنیم. هر قدر با سرعت بیشتری بتوانیم مردم را رده بندی کنیم ، از خود مطمئن تر هستیم.

همچنان که یقین را درباره ی آنچه فکر می کنیم که هستیم ، از دست می دهیم ، یقینی که از گذشته ی شخصی ناشی می شود ، یقین درباره ی آن چیزی را هم از دست می دهیم که معمولاً دنیای واقعی می دانیم. آنگاه در می یابیم که واقعیت من و نیز واقعیت بیرونی ، نه فقط در خصوص گذشته ی شخصی بلکه همچنین درباره ی توصیف عادی ما از دنیا کاربرد دارد.

میدان مبارزه ای که در فراسوی توصیف قرار دارد ، میدانی ناشناخته است، میدانی که هیچ چیز در آن از قبل مسلم نیست ، خویشتن یا دنیا نیست ، مکانی است که می توانیم بیافرینیم ، برگزینیم ، یا آن چیزی شویم که می خواهیم باشیم. میدان آزادی است.


تمرینات :

- هیچ یک از کارهایی را که انجام می دهید با اطرافیانتان در میان نگذارید. چون این انگیزه از تمایل «من» ناشی می شود که خود را تثبیت کند، بنابراین گذشته ی شخصی تقویت می شود.


 - شروع کنید به اینکه نه فقط با افرادی مراوده کنید که تو را به خوبی می شناسند ، بلکه همچنین متقابلاً با آنهایی کار کنید که شما را بنابر گذشته ی مشترک رده بندی نکرده اند.


- از توضیح و توجیه آنچه می کنید ، بپرهیزید و مدبرانه کسی را رد کنید که توضیحی از شما می خواهد.


- نگذارید کسی بفهمد می خواهید چه کنید ، وقتی که همه می دانند در کجا هستید نمی توانید خود را پنهان کنید.


- ظاهر جدیدی برگزینید ، اگر انرژی کافی دارید می توانید به شخصی مبدل شوید که می خواستید باشید. اگر مثل این شخص لباس بپوشید و تغییر شکل دهید ، آن وقت شهامت دارید اموری را انجام دهید که همواره می خواستید بکنید ، اما به خودتان اجازه ی اجرایش را نمی دادید.


- ظاهر جسمانی خود را تغییر دهید:‌لباس ، مو ، طرز راه رفتن.


- شخصیت خود را عوض کنید :‌شیوه ی سخن گفتن ، مکانهایی که می روید ، نحوه ی واکنش در اوضاع مختلف .