دسته بندی : جایگاه معرفت خاموش


طبق گفته ی دون خوان همه ی ما معرفت خاموش داریم.چیزی که تسلط کامل و شناخت کامل از هر چیز را دارد، ولی به هر حال نمی تواند فکر کند و به همین دلیل آنچه را می داند نمی تواند بر زبان آورد.ساحران معتقدند که وقتی انسان از این شناخت خویش آگاه شد و خواست تا از آنچه که می داند نیز با خبر باشد، بینش آنچه را می دانست از دست داد. این معرفت خاموش را که نمی توانی وصف کنی چیزی جز «قصد» ، روح ، تجرید نیست.انسان فقط مرتکب این اشتباه می شود که می خواهد این معرفت را مستقیماً ، همان طور که چیزهای دیگر را در زندگی می فهمد ، دریاید. هر قدر بیشتر بخواهد ، معرفت فانی تر می شود.

متاسفانه انسان معرفت خاموش را فدای دنیای خرد کرد، هر چه انسان بیشتر به دنیای خرد بچسبد «قصد» فانی می شود.

انسان امروزی که در بین منیت های خود سردرگم است ، با دور شدن از سرچشمه که همان معرفت خاموش است چنان خود را نومید می یابد که جز بیان نومیدی به طرزی جابرانه و اعمال بدبینانه و عیبجویانه ی خود گریزی ندارد.

دو خوان مدعی بود که دلیل بدبینی و نومیدی انسان ، باقیمانده ی ناچیز معرفت خاموش در وجود اوست. این باقیمانده ی ناچیز دو کار انجام می دهد: نخست آنکه اطلاع مختصری درباره ی پیوند کهن او با سرمنشأ هر چیز به وی می دهد و دوم آنکه انسان را وا می دارد تا حس کند که بدون این پیوند ، او هیچ امیدی به صلح و آرامش ، خوشنودی و کمال ندارد.بنابراین مبارزه برای سالک ، ستیزه ای علیه «من انفرادی» است که انسان را از اقتدارش و از معرفت خاموش محروم کرده است.

در مواضع پیوندگاه اولین نقطه جایگاه خرد است، دومین نقطه جایگاه بی ترحم و سومین نقطه جایگاه معرفت خاموش است. بشریت در اولین نقطه یعنی خرد است ، ولی در هر انسانی پیوندگاه مستقیماً در جایگاه خود قرار ندارد.کسانی که پیوندگاهشان درست در همان نقطه است راهبران بشریت اند. اغلب نیز انسانهایی گمنامند که نبوغ آنها به کارگیری خرد و عقلشان است. زمانی بشریت در سومین نقطه بوده است ، بعدها انسان به سوی نقطه ی خرد حرکت کرد.بشریت بیشترین قسمت تاریخ خود را در موضع جایگاه خاموش سپری کرده است و همین امر موجب دلتنگی شدید ما برای آن موضع است.اما نکته حائز اهمیت آنکه فقط کسانی که نمونه ی کامل خرد هستند می توانند به آسانی پیوندگاه خود را حرکت دهند تا معیار معرفت خاموش شوند.پل یک طرفه که از معرفت خاموش به سوی خرد می رود ، اشتیاق نام دارد. این اشتیاقی است که مردان واقعی معرفت خاموش در مورد منشاء آنچه می دانند داشتند. پل یک طرفه ی دیگر ، از خرد به معرفت خاموش را «فهم ناب» نامیده اند. این آن شناختی است که بر مردان خرد فاش ساخت که «خرد» فقط جزیره ای در دریای بی پایان جزایر است. انسانی که هر دو پل او کار کند ، ساحر است که در تماس مستقیم با روح ، آن نیروی حیاتی است که هر دو وضعیت را امکان پذیر می سازد.