دسته بندی : ناوال مرد

 

بینندگان یقین دارند که وقتی یکی از این نوع اشخاص به دنیای ساحری گام نهد بار اضافه ی انرژی به مقداری نیرو و قابلیت راهبری مبدل می شود.

ناوال تاریخچه شخصی ندارد، یعنی آن چه هست به دلیل مدرک علمی، اصل و نسب، نژاد و موقعیت های اجتماعی نیست ـ آدم های اطراف ما معمولاً هویت خودشان را با این چیزها ادراک می کنند ـ مکان و تصمیمات در وجود او تحت تأثیر گذشته شخصی اش نیست. آن حس و ندای قلبی برای اثرگذاری در موقعیت ها، فرمانی را صادر می کند که تحت تأثیر بازتاب های شرطی شده گذشته نیست.انسان کامل شمنیسم موجودی بی عیب و نقص است. این بی عیب و نقصی ماحصل اقتدار و نتیجه سلوک اوست؛ با خاموش شدن گفت وگوی درونی، با از بین رفتن تنش ها و تناقضات،  ”ناوال“ راهبر زندگی می شود .

آنان که باید، توسط فرمان عقاب و نشانه های روح با او تلاقی می کنند و ناوال آموزش آنها را بر عهده می گیرد.به خاطر آنها تمام قدرت حاکم بر جهان را با چنگ می گیرد و می گشاید : یعنی قصد را می گشاید ، نیرویی که چیزها را دگرگون می کند و دیگر بار نظم می بخشد یا همان طور که هستند نگاه می دارد.بعد ناوال نتایجی را که این نیرو بر پیروانش دارد، هدایت و تدوین می کند.

 

وظیفه ناوال خسته کننده است. او مجبور است که هنرهای رویابینی و کمین‌کردن را کامل سازد، می‌بایست که دیدن را بیاموزد و ظرفیت دستکاری را به حد بیشینه برساند... و می‌بایست که به عنوان الگویی از متانت و اعتدال باشد که بتواند چسبندگی گروه را فراهم سازد. اگر تحت تاثیر هیجانات قرار بگیرند، نتایج از هم پاشیدگی خواهد بود.

 

در این طریقت به ناوال استاد نمی گویند ، بلکه او را حامی خطاب می کنند که اشاره ی مودبانه ای از جانب کارآموز است .

 

 

تعریف ناوال از کتاب «در رویا بودن» /  فلوریندا دانر

 حضور ناوال هر آنچه را که در حول و حوش آن باشد تحت تاثیر قرار می دهد. نفوذ آنان پیامد چشم پوشی از علائق دنیوی ماست. در دنیای روزمره نیز نمونه هایی از مردان و زنانی را می بینیم که علائق دنیوی را پشت سر گذاشته اند . آنان را عارف ، قدیس یا آدمهای مذهبی می نامیم ، ولی ناوالها  عارف ، قدیس و یا آدمهای مذهبی نیستند. ناوال ها مردمانی دنیوی بدون ذره ای از علائق دنیوی هستند.

 

این تضاد در سطحی ناهشیار عظیم ترین اثر را بر کسانی دارد که دور و بر آنها هستند . ذهن کسانی که در اطراف ناوال هستند نمی تواند بفهمد چه چیزی بر آنها اثر می گذارد ، با وجود این نفوذ را بسان تشویشی عظیم در جسمشان احساس می کنند ، فشاری را حس می کنند که خویش را رها سازند یا احساس نامناسبی دارند که گویی چیزی متعالی در جایی دیگر جایگزین می شود  و آنها نمی توانند به آن برسند.

 

اما قابلیت ناوال برای تاثیر گذاشتن بر دیگران صرفاً به فقدان علائق دنیوی یا نیروی شخصیتی آنان بستگی ندارد، بلکه بیشتر به رفتار بی عیب و نقص آنان مربوط می شود. ناوال ها در اعمال و احساسات خود – چه دنیوی و چه غیر دنیوی – بی اعتنا به حملات غافگیرانه ای که در طریقت بی پایان آنان است، بی عیب و نقص اند. این طور نیست که ناوال ها الگوی تجویز شده ی قوانین و مقررات را پی گیرند تا رفتاری بی عیب و نقص داشته باشند ، چون چنین چیزی وجود ندارد، بلکه از تصورات خویش برای اخذ یا سازش با هر چیزی استفاده می کنند که آن رفتار بی عیب و نقص نیاز دارد و بدینسان سیالی اعمال خویش را بر پا می دارند.

 

ناوال ها بر عکس آدمهای معمولی برای اعمالشان در جستجوی تائید ، احترام ، تحسین و یا هیچ نوع قدردانی از هیچ کسی ، از جمله همکاران خویش  نیستند. تنها چیزی که در جستجوی آنند ، بی عیب و نقصی ، بی گناهی و صداقت است. اینهاست که مصاحبت ناوال ها را لذت بخش می سازد. شخص چنان وابسته آزادی خویش می شود که معتاد وابسته ی اعتیاد خویش. دنیا برای ناوال همواره جدید است. در مصاحبت وی آدم چنان دنیا را می بیند که هرگز قبلاً نبوده است.

 

ناوال ها آیینه خودبینی را شکسته اند. آنها قادرند خویشتن را در آیینه مه ببینند که فقط ناشناخته را باز می تاباند. آیینه ای که دیگر آدمیت عادی ما را باز نمی تاباند که در تکرار بیان شده است، بلکه صورت بیکرانگی را آشکار می سازد.