دون خوان، آگاهی را به حبابی نورانی مربوط می سازد که در پس گردن، کنار کتف راست انسان قرار گرفته است و او آن نقطه را (نقطه تجمع) یا (پیوندگاه) می نامد.پیوندگاه فیوضات درونی و بیرونی را برای همسویی برمی گزیند. همسویی ویژه ای که ما آن را به عنوان دنیا مشاهده و درک می کنیم ، ناشی از نقطه ی خاصی است که پیوندگاه در آن نقطه و در پیله ما قرار گرفته است. اگر شخص به اندازه ی کافی انرژی داشته باشد پیوندگاهش از جایگاه عادی حرکت کرده و تابش آگاهیش به فراسوی آستانه ی معینی رفته که در این حالت ترس از بین می رود. بینندگان کهن کشف کردند که پیوندگاه در جسم مـادی نیســـت، بلکه در پوسته فروزان و در درون پیله است. ناوال این نقطه را از درخشندگی شدید آن تشخیص می دهد و به جای ضربه زدن آن را هل می دهد. نیروی فشار در پیله گودرفتگی ایجاد می کند و مثل ضربه ای بر کتف راست احساس می شود، ضربه ای که تمام هوا را از ریه بیرون می راند. معمولاً ضربه ی ناوال به پیله ی درخشانی که در اثر درون اندیشی سخت شده است ، هیچ تاثیری نمی کند. می توان تابش آگاهی را که توسط گودرفتگی به وجود آمده است ، ابرآگاهی گذرا نامید، زیرا فیوضاتی را برمی گزیند که در مجاورت فیوضات عادی هستند، در نتیجه تغییر ناچیزی رخ می دهد. با وجود این ، این جا به جایی توانایی عظیمی در فهمیدن ، در تمرکز و مهمتر از همه در فراموش کردن ایجاد می کند.اگر پیوندگاه از آستانه ی معینی فراتر رود ، دنیا محو می شود و دیگر آن چیزی نیست که به عنوان انسان آن را مشاهده می کنیم.
ببیندگان دیدند که پیوندگاه در پیله ی موجودات زنده محل ثابتی ندارد و در اثر عادت در این نقطه بخصوص ثابت شده است. از این رو کوشش بیش از حد آنها اعمال و امکانات عملی نوینی را به وجود آورد. آنها با این کوشش بسیار می خواستند به عرف و عادات نوینی دست یابند. نکته مهم این است که این نقطه می تواند از درون حرکت کند و بشر خود می تواند موجب این جابجایی شود. بینندگان می گویند فن این کار در آگاهی است. ابتدا شخص باید آگاه شود که دنیایی که ما مشاهده می کنیم ، نتیجه قرار گرفتن پیوندگاه در محل خاصی از پیله است. به محض آنکه این مطلب فهمیده شد ، پیوندگاه می تواند به دلخواه به نتیجه ی عادات نوین جابه جا شود. در حقیقت پیوندگاه انسان در محل معینی از پیله ظاهر می شود ، زیرا عقاب این چنین فرمان می دهد ، ولی محل دقیق آن را عادت تعیین می کند، یعنی تکرار اعمال. ابتدا می آموزیم که می تواند در آنجا جای گیرد و سپس خودمان به آن فرمان می دهیم که در آنجا بماند. فرمان ما بدل به فرمان عقاب می شود و پیوندگاه در این مکان ثابت می گردد.
و اما شخصی که ثبات پیوندگاهش را از دست داده است ، اگر سالک مبارزی نباشد ، فکر می کند که می خواهد عقلش را از دست بدهد و اگر سالک مبارز باشد که می داند دیوانه شده است و صبورانه انتظار می کشد. سلامت جسم و روح یعنی که پیوندگاه ثابت است. وقتی که پیوندگاه جابجا می شود ، به این معنی است که شخص به معنای واقعی کلمه دیوانه شده است .
برای سالکی که پیوندگاهش جابجا شده است دو راه وجود دارد : یکی اینکه قبول کند که بیمار است و مثل دیوانه ها رفتار کند و نسبت به دنیاهای عجیب که دگرگونیش به او می نمایاند، واکنش احساساتی نشان دهد. دیگر اینکه خونسرد و تالم ناپذیر بماند و بداند که پیوندگاه روزی به محل اصلی خویش بازخواهد گشت. اما اگر پیوندگاهش بازنگردد یا او از دست رفته است زیرا پیوندگاهش هرگز نمی تواند دنیا را آنچنانکه ما می شناسیم بسازد و یا بیننده ی بی همتایی می شود که سفرش را به سوی ناشناخته آغاز کرده است و این که کدام حالت برای شخص پیش آید بستگی به انرژی و بی عیب و نقصی سالک دارد. سالک بی عیب و نقص عقل خود را از دست نمی دهد. آنها تالم ناپذیر می مانند.سالکان بی عیب و نقص ممکن است دنیاهای وحشتناکی ببینند و با وجود این لحظه ای بعد با دوستانشان یا بیگانگان لطیفه ای بگویند و بخندند.
به هر صورت وضعیت پیوندگاه تعیین می کند که حواس ما چه چیزی را مشاهده و درک کند.اگر پیوندگاه فیوضات درون پیله را در وضعیتی غیر از وضعیت عادی آن همسو کند ، حواس بشری به طرق وصف ناپذیری درک و مشاهده خواهد کرد.
یکی از اسرار آمیزترین جنبه های معرفت بینندگان تاثیرات باورنکردنی سکوت درونی است. به محض دست یافتن به سکوت درونی ، قید و بندی که پیوندگاه را به محل ویژه ی آن مرتبط می سازد ، شروع به گسستن می کند و پیوندگاه آزاد می گردد و حرکت می کند اما گفتگوی درونی وضعیت پیوندگاه را در محل اولیه ی خود ثابت می کند و اگر شخص بتواند به سکوت درونی دست یابد همه چیز ممکن می شود.گفتگوی درونی جریانی است که وضعیت پیوندگاه را محکم تر می کند ، زیرا این وضعیتی قراردادی است و نیازمند تقویتی پایدار .بنابراین یکی از مواردی که به جابه جایی پیوندگاه کمک می کند ، قطع گفتگوی درون است.
از دیگر موارد می توان به خستگی ، گرسنگی تب و نظایر آن نیز اشاره کرد و البته اینگونه موارد صرفاً منجر به جابه جایی پیوندگاه از یک سو به سوی دیگر در عرض نوار انسانی فیوضات می شود و نه جا به جایی در اعماق.
تفاوت بین حرکت و جا به جایی پیوندگاه :
حرکت تغییر ژرف موضع است ، تغییری چنان شدید که پیوندگاه ممکن است حتی به نوارهای دیگر انرژی در درون کل توده ی درخشان میدانهای انرژی ما برسد. هر نوار انرژی، معرف جهانی به کلی متفاوت است که می تواند درک و مشاهده شود.
اما جا به جایی ، حرکت کوچکی در درون نوار میدانهای انرژی است که ما همچون دنیای روزمره درک و مشاهده می کنیم.
آنچه که در طریقت ساحران و از دیدگاه بینندگان نوین حائز اهمیت است ، حرکت پیوندگاه است و نه جابه جایی آن .
جابه جایی تحتانی :
حرکت پیوندگاه به سمت زیرین جایگاه عادی را «جابه جایی تحتانی » می نامند. آنجا قلمرو حیوانی است و اگر پیوندگاه به آن سمت حرکت کند شخص می تواند به شکل هر حیوانی که بخواهد تغییر شکل دهد اما خوشبختانه پیوندگاه مدت زیادی در آنجا نمی ماند.گر چه پایین رفتن آسانترین کارهاست ولی خلاف منافع سالکین است. بینندگان کهن یقین داشتند که با حرکت پیوندگاهشان به آن نقطه ی ویژه ، خصوصیات حیوان مورد انتخاب خود را به دست می آورند، خصوصیاتی چون حیله گری ، چالاکی ، درنده خویی و ....
جابه جایی تحتانی برای هر بیننده ای اتفاق می افتد ولی بتدریج که پیوندگاه به سمت چپ حرکت می کند ، چنین جابه جایی کمتر رخ می دهد. هر وقت این جابه جایی انجام گیرد ، قدرت بیننده ای که چنین تجربه ای برایش اتفاق می افتد به طور قابل توجهی کاهش می یابد. برای از بین بردن این اشکال وقت و نیروی فراوانی لازم است.این ضعفها به طور خارق العاده ای «بیننده» را ترشرو و کوتاه فکر می سازد و در موارد خاصی بیش از حد منطقی .
دچار شدن به چنین وضعیتی به تمایلات درونی سالک مرتبط است . مردان و زنان منضبط به چنین جابه جایی تمایل کمتری دارند. بینندگان مونث بیشتر از بینندگان مذکر به جابه جایی تحتانی تن می دهند، ولی قادرند به آسانی از این وضعیت بیرون آیند، در حالی که مردان به طور خطرناکی در آن تاخیر می کنند. دون خوان برای دور بودن از چنین شرایطی برای مردان بیست و چهار ساعت و برای زنان بیست و سه ساعت هوشیاری نسبت به اعمالشان توصیه می کند.
مواضع پیوندگاه :
«معرفت خاموش» موضع کلی پیوندگاه است که در اعصار کهن جایگاه عادی آن بوده ، ولی به دلایلی که مشخص کردن آنها ناممکن است از این محل خاص دور و در محل جدیدی مستقر شده است که «خرد» نامیده می شود.جایگاه بی ترحم موضع دیگری از پیوندگاه است که پیشرو معرفت خاموش بوده و اکنون موضوع دیگری که «جایگاه دلواپسی» نام دارد پیشرو خرد است.
موارد جا به جایی پیوندگاه :
- سر و کار داشتن با خرده ستمگران
- قطع گفتگوی درون و دستیابی به سکوت درونی
- خستگی ، گرسنگی ، تب، بیماری و نظایر آن
- عشق ، ترس ، نفرت
- حضور در مکانهای اقتدار
- تجربه ی مرگ و یا دیدن صحنه ی مرگ
- گیاهان اقتدار
- رویاها
مشکل ترین چیز در طریقت سالکان به حرکت درآوردن پیوندگاه است . این حرکت فرجام جستجوی سالکان است ، در طریقت سالکان جابه جایی پیوندگاه همه چیز است.
پیوندگاه سالکان به خاطر فعالیتهایشان در لحظه ای معین به طرف چپ حرکت می کند ، این حرکت دائمی است که نتیجه ی آن ، احساس عجیب کناره جویی ، خویشتن داری و یا حتی بیقیدی است. این حرکت پیوندگاه باعث همسویی جدید فیوضات می شود. این آغاز یک رشته جابه جایی مهمتر است. بینندگان این جابه جایی آغازین را به حق از دست دادن شکل انسانی می نامیدند، زیرا حرکت اجتناب ناپذیر پیوندگاه را از محل اصلی آن پی ریزی می کند و نتیجه اش فقدان همیشگی وابستگی به نیرویی است که ما انسانها را می سازد.
ساحری هیچ روش و مرحله ای ندارد، تنها امر مهم جا به جایی پیوندگاه است و هیچ روشی نمی تواند موجب وقوع این امر شود. پدیده ای است که خودبه خود رخ می دهد.ناوال با کمک به نابودی آینه ی خودبینی پیوندگاه را می فریبد و به حرکت در می آورد، ولی تنها کاری است که می تواند انجام دهد. حرکت دهنده ی واقعی ، روح است و روح مطابق با بی عیب و نقصی یا کمال ناوال ، خود را بیان می دارد. روح می تواند صرفاً با حضور ناوالی بی عیب و نقص پیوندگاه را حرکت دهد.