«تونال» همان دنیایی است که در حال حاضر میشناسیم
و ساخته و پرداخته ذهن ماست و بهره ای از واقعیت ندارد
«ناوال» همان حقایق پشت پرده ای است
که در سیر و سلوک به شیوه ساحری کشف میشود
تونال
- تونال سازمان دهنده دنیاست. شاید بهترین وصف برای کار برجسته اش این است که بگویم ، وظیفه تنظیم آشفتگی های دنیا بر شانه های او قرار دارد. مبالغه نیست اگر انسان مثل ساحران ادعا کند که همه ی چیزهایی را که می داند و انجام می دهد کار تونال است. در این لحظه مثلا تونال تو است که سعی می کند مکالمه ما را بفهمد. بدون وجود آن تنها صدای خارق العاده و اداهای حرف زدن است که در آن صورت تو کوچکترین چیزی از آنچه که می گویم، نمی فهمیدی . تونال سرپرستی است که از چیز با ارزشی محافظت و حمایت میکند. آن چیز تمامیت هستی ما است و به همین علت در اعمالش دارای خصوصیات ذاتی چندی است، چون زیرک و محیل و حسود بودن. از آنجایی که اعمال او مهمترین قسمت زندگی ما هستند، پس جای تعجب نیست که در وجود هر کدام از ما از یک سرپرست، محافظی بسازد.
- تونال همه ی آن چیزهایی است که ما هستیم، نام ببر! هر چیزی که برایش کلمه ای داریم تونال است و از آن جایی که تونال زاییده ی اعمال ماست، بدیهی است که هر چیزی در قلمرو آن قرار می گیرد.
- تونال همه ی آن چیزهایی است که می دانیم و من فکر می کنم که همین بخودی خود دلیلی کافی باشد که چرا تونال مفهومی چنین برتر دارد.
- تونال همه چیزهایی است که ما میدانیم و این نه تنها شامل همه ی ما به عنوان آدمیان می شود، بلکه شامل تمام چیزهایی می شود که دنیای ما را تشکیل می دهند. می توان گفت تونال آن چیزهایی است که چشم بر آنها می افتد و درست از لحظه ی تولد ما سعی می کنیم آنها را بپرورانیم. در همان لحظه ای که اولین نفس را می کشیم، برای تونال نیز اقتدار تنفس می کنیم. به همین جهت تونال هر بشری با تولد او به هم پیوسته است. این نکته را بایستی همیشه به خاطر داشته باشی، زیرا برای درک این مطالب اهمیت زیادی دارد. تونال با تولد شروع و به مرگ ختم می شود.
- تونال دنیا را می سازد. این فقط اصطلاحی است. تونال نمی تواند چیزی را خلق کند یا تغییر دهد، اما دنیا را می سازد، برای اینکه وظیفه اش قضاوت و ارزیابی کردن و شاهد بودن است. من می گویم تونال دنیا را می سازد، چون شاهد آن است و بنابر قواعد و قوانین خود آن را ارزیابی می کند. تونال به طریق عجیبی خالقی است که چیزی را نمی تواند خلق کند. به عبارت دیگر تونال قواعد و قوانینی را ایجاد می کند که از طریق آنها دنیا درک می شود. به هر حال به زبان دیگر دنیا را می آفریند.
ناوال
- ناوال تنها قسمتی از ماست که به هیچ وجه با آن سر و کاری نداریم.
- ناوال قسمتی از ماست که هیچ بیانی ، هیچ کلمه ای ، هیچ نامی ، هیچ احساسی و هیچ شناختی برایش وجود ندارد.
- ناوال آنجایی است که اقتدار می پلکد. از لحظه ای که متولد می شویم، حس می کنیم از دو قسمت تشکیل شده ایم. درست در لحظه تولد و کمی بعد از آن ، ما تماماً ناوال هستیم. بعد حس می کنیم که برای عمل کردن به مانندی در مقابل آنچه که داریم محتاجیم. کمبود ما تونال است و به محض شروع به ما احساس نا تمام بودن را می دهد. سپس تونال شروع به رشد می کند و برای عملکرد ما به منتهی درجه اهمیت می رسد، آنقدر مهم که درخشش ناوال را تیره می کند و آن را در هم می شکند. از این لحظه ما به تونال بدل میشویم و هر کاری که از این به بعد انجام می دهیم ، در واقع تقویت این احساس کهن ناتمام بودن است، احساسی که از لحظه تولد همراه ماست و مرتباً می گوید برای تکمیل خود احتیاج به بخش دیگری دارد. درست از همین لحظه که ما تماماً تونال می شویم ، شروع به جفت ساختن می کنیم. دو سوی خود را حس می کنیم، ولی همیشه آنها را فقط جزو اجزای تونال به حساب می آوریم و می گوییم که این دو قسمت ما ، بدن و روح هستند، یا ذهن و ماده، یا نیک و بد و یا خدا و شیطان. اما هیچگاه نمی فهمیم که ما موضوع های جزیره مان را به صورت زوجهایی در می آوریم، درست مثل موقعی که ما چای و قهوه، نان و پنیر، فلفل و نمک را به صورت زوج نام می بریم. منظورم این است که ما موجودات مضحکی هستیم، کورمال کورمال در تاریکی می رویم و در کمال حماقت فکر می کنیم همه چیز را می فهمیم.
افسانه های قدرت