مجله ی magical blend شماره ی 40 اکتبر 1993
گسترش ریشه های تفکر باعث میشود ما دوباره درباره شیوه ای که واقعیت را تفسیر میکنیم مجددن ارزیابی کنیم.اگرچه این موضوع در وحله ی اول ممکن است تنها از منظر روشنفکرانه ما را تحت تاثیر قرار دهد اما انعکاس های آن در طول زمان کار خود را در فرهنگ و تمدن ما انجام میدهد و شکل آنچه هستیم و خواهیم بو د را تغییر میدهد.
گسترش ریشه های تفکر بندرت اتفاق می افتد چرا که مستلزم شکستن همه عادات و رسوم و سیستم فکری است.
از اواخر دهه شصت میلادی با حضور کارلوس کاستاندا بعنوان هنرجوی ساحری و کتاب های او تحت نظر ساحر سرخپوست مکزیکی بنام دون خوان ، باعث یک گسترش ریشه ای جالب در نحوه تفکر درباره واقعیت شد.
کتاب او نشانه ای از تمایل به بازگشت در روزگار حاضر است.بازگشت به آن فرهنگ انسانی ای که جادو و شگفتی و توانایی های روحی ،زنجیر متصلب و سخت شواهد و کلبی گرایی (فلسفه کلبیون) بر روی حقایق را از هم می شکافد.
تایشا آبلار ساحره و نویسنده ی کتاب گذر ساحران یکی از اعضای گروه کارلوس کاستاندا . در این مصاحبه درباره دودمان ساحری اش و اینکه آنها چگونه مکانیسم انرژیه بدن را می بینند برایمان بازگو میکند." و بعضی از تکنیک های ساحری برای آزاد سازی روح و ادراک و شکستن خرد جمعی و زنجیرهای انژیکی که آنرا در بند کرده اند را با ما در میان میگذارد.
"اگر میخواهی دانش حاضرت را از موقعیت و شرایط کریستف کلمب کنار بگذاری سفر کن و خودت را در شرایط او قرار بده.آنگاه شروع میکنی که بفهمی اکتشاف ماه در دوران حاضر در مقابل کار او مانند یک چای عصرانه بوده است .اکتشاف ماه در مقابل کاری که کریستف کلمب انجام داد بهیچ وجه یک تفکر به راستی ریشه ای را درگیر نکرد تنها بسط آگاهی بود."
رابرت پیرزین/ کتاب ذن و هنر نگهداری موتورسیکلت
میتوانی برای ما بگویی که چگونه درگیر با ساحری شدی؟
تایشا آبلار: من در دهه بیستم زندگیم با دون خوان و گروهش آشنا شدم.بیشتر زندگیه بزرگسالیه من تحت هدایت و راهنمایی و تمرینات آنها گذشته است.دون خوان به حلقه ای از ساحران تعلق داشت که بیست هفت ناوال یا راهنمای روحی ماقبل او بودند. هر ناوال شاگردان مخصوصی داشت که به آنها رویا بینی /کمین و شکار کردن/و تعدادی کارهای دیگر را می آموخت.تکنیک هایی که ما آموختیم یک گذشته ی تاریخی دارندکه به سیره ی طولانی ساحران بسیار دور باز میگردد.