آموزه هایی از مسیر معرفت سالکان مبارز

نیرو محرکه زمین

دسته بندی : نیرو محرکه زمین



بینندگان کهن دیدند که زمین پیله ای دارد. «دیدند» که زمین توسط یک گوی احاطه شده ، توسط پیله ی درخشانی که فیوضات عقاب را محبوس کرده است .زمین موجود زنده ی غول پیکری است و تابع همان نیروهایی است که ما هستیم.

 زمین موجودی حساس است و به عنوان چنین موجودی می تواند به سالکان نیروی محرکه ی شدیدی بدهد.این نیروی جنبشی است که در لحظه ی همسویی فیوضات درون پیله ی سالک با فیوضات مناسبش در درون پیله ی زمین فرستاده می شود. از آنجا که زمین و انسان دو موجود حساس هستند ، فیوضاتشان بر هم منطبق می گردد ، در حقیقت زمین حاوی همه فیوضاتی است که در انسان وجود دارد و حاوی تمام فیوضاتی است که در تمام موجودات حساس ، چه ارگانیک و چه غیر ارگانیک وجود دارد. وقتی که لحظه ی همسویی فرا رسد ، موجودات حساس از این همسویی به طور محدود استفاده و دنیای خود را درک و مشاهده می کنند.سالکان می توانند چون هر کس دیگری از این همسویی برای مشاهده و درک ، و یا از آن به عنوان نیروی محرکه ای استفاده کنند که به آنها اجازه ی ورود به دنیاهای تصور ناپذیری را می دهد.در حقیقت پیوندگاه به کمک نیرو محرکه ی زمین دنیاهای دیگری را می سازد.


نکته بسیار مهم این که شخص تنها وقتی می تواند از این نیرو محرکه استفاده کند که به سکوت کامل درونی دست یابد.


برترین آگاهی زمین آن چیزی است که جا به جایی به نوار بزرگ تری از فیوضات را برایمان امکان پذیر می سازد. ما موجودات زنده مشاهده کنندگانیم. مشاهده و درک می کنیم ، زیرا فیوضات معینی از درون پیله انسان با فیوضات مشخص بیرونی همسو می شوند، بدینسان همسویی گذرگاه نهانی است و نیروی محرکه ی زمین کلید آن.

بینندگان دریافتند که غارهای خاصی وجود دارد که موثرترین وسیله برای استفاده از نفوذ زمین است.این غارها می توانند پیوندگاه را جا به جا نمایند ، اما تشخیص اینگونه غارها تنها از عهده ی بینندگان برمی آید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

نقطه سوم

دسته بندی : نقطه سوم

 


دنیای روزمره متشکل از دو نقطه ی عطف است. برای مثال اینجا و آنجا ، داخل و خارج ، بالا و پایین ، خوب و بد و ... . بنابراین می شود گفت که ادراک ما از زندگی دو بعدی است. آنچه ما از عمل خود درک می کنیم ، ژرفا ندارد. اما یک ساحر ، عملش را در بعد ژرف آن نیز می نگرد. اعمالش برای او سه بعدی است . سومین نقطه ی عطف را دارد. نقاط عطف ما از ادارک حسی ما مشتق می شوند. حواس ما درک می کند و بین آنچه برای ما ضروری هست یا نیست تفاوت قائل می شود. بقیه را ما با استفاده از تمایز اصلی استنتاج می کنیم. برای آنکه به سومین نقطه برسیم باید همزمان دو مکان را درک و مشاهده کنیم. وقتی دو مکان را همزمان درک و مشاهده می کنیم وضوح کامل در کار نیست ، ولی ادراک بی واسطه آنجاست. همزمان در دو مکان بودن، فرسخ شماری است که ساحران با آن لحظه ای را مشخص می کنند که پیوندگاه به جایگاه معرفت خاموش رسیده است. ادراک دو گانه در صورتی که توسط شخص اجرا شود، حرکت آزاد پیوندگاه نام دارد.

 




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

محو تاریخچه شخصی

دسته بندی : محو تاریخچه شخصی

 

تو باید همه چیز را درباره خودت محو کنی و از بین ببری تا آنجا که دیگر هیچ اطمینانی باقی نماند، هیچ واقعیتی باقی نماند. مساله تو در حال حاضر اینست که خیلی واقعی هستی . اعمالت خیلی واقعی هستند ، خلق و خو و واکنشهایت خیلی واقعی هستند. هیچ چیز را به طور مسلم نپذیر. تو باید شروع کنی به محو کردن خودت.

 

- یکی از مضرات تاکید و اظهار اطلاعات شخصی، این است که همواره سعی می کنیم خودمان را بر آنچه مردم از ما می دانند و در ذهن خود دارند منطبق کنیم. به عبارتی ما به وسیله مکانیزمی نیمه آگاه در نوعی اسارت روانی قرار می گیریم .

- افکار اطرافیان به ارتعاشی تبدیل می شود که بر شخص موثر واقع شده و موجب بروز پدیده اسارت روانی می گردد.

- اظهار و بازگویی اطلاعات شخصی و تاکید بر آنها شکلی از خود بزرگ بینی و تمرکز مدام شخص بر خویشتن است که از اشکال منیت محسوب می شود. مانور از بین بردن گذشته شخصی ضربه ای بر پیکر این منیت است.

- نکته نهایی اینکه ما هویت اصلی و حقیقی خود را نمی دانیم. هر یک از ما دارای هویتی اصلی و فطری هستیم که بر آن آگاه نیستیم. هویت کاذب ما مانع اصلی نیل به هویت حقیقی است و هر کس با تاکید خود بر این هویت کاذب ، بیشتر خود را از هویت اصلی خویش دور می کند. محو گذشته شخص راهی برای فرا رفتن از پرده هایی است که هویت اصلی ما را در خود پنهان کرده است.

 

  • تمریناتی از کتاب آموزش های دون کارلوس / ویکتور سانچس

 

شاید محو گذشته ی شخصی کلی ترین شکل بی عملی خویشتن خویش باشد. این کار به فسخ علت، اثر و رابطه بین گذشته و حال مربوط می شود.

کشمکش برای محو گذشته شخصی مبارزه ای است نه فقط علیه عناصر درونی شده ی معینی از هستی ما که می تواند با حفظ «من» در واقعیتی امنیت دهد که چه خوشایند باشد یا نباشد ، حداقل آشناست ، بلکه همچنین علیه تاریخچه ای که با کسانی درونی شده است که به ما نزدیک اند و به آنان نیز امنیت می بخشد. هیچ چیزی تهدید آمیز تر از سر و کار داشتن با شخصی نیست که نمی توانیم او را در رده ای قرار دهیم.گذشته ی شخصی بر ما برچسب های زیادی می زند که با آنها خودمان را مشخص می کنیم ، خود را تا حد چند ویژگی تقلیل می دهیم.به طریقی مشابه ، ما نیز هر کسی را که در اطرافمان است رده بندی می کنیم و از برچسب های مشابهی استفاده می کنیم که از گذشته ی شخصی او ناشی شده اند ، حال چه واقعی باشد و چه تصوری .از آنجا که نمی توانیم با امور اسرار آمیز سر و کار داشته باشیم ، ترجیح می دهیم با برچسبها کار کنیم. هر قدر با سرعت بیشتری بتوانیم مردم را رده بندی کنیم ، از خود مطمئن تر هستیم.

همچنان که یقین را درباره ی آنچه فکر می کنیم که هستیم ، از دست می دهیم ، یقینی که از گذشته ی شخصی ناشی می شود ، یقین درباره ی آن چیزی را هم از دست می دهیم که معمولاً دنیای واقعی می دانیم. آنگاه در می یابیم که واقعیت من و نیز واقعیت بیرونی ، نه فقط در خصوص گذشته ی شخصی بلکه همچنین درباره ی توصیف عادی ما از دنیا کاربرد دارد.

میدان مبارزه ای که در فراسوی توصیف قرار دارد ، میدانی ناشناخته است، میدانی که هیچ چیز در آن از قبل مسلم نیست ، خویشتن یا دنیا نیست ، مکانی است که می توانیم بیافرینیم ، برگزینیم ، یا آن چیزی شویم که می خواهیم باشیم. میدان آزادی است.


تمرینات :

- هیچ یک از کارهایی را که انجام می دهید با اطرافیانتان در میان نگذارید. چون این انگیزه از تمایل «من» ناشی می شود که خود را تثبیت کند، بنابراین گذشته ی شخصی تقویت می شود.


 - شروع کنید به اینکه نه فقط با افرادی مراوده کنید که تو را به خوبی می شناسند ، بلکه همچنین متقابلاً با آنهایی کار کنید که شما را بنابر گذشته ی مشترک رده بندی نکرده اند.


- از توضیح و توجیه آنچه می کنید ، بپرهیزید و مدبرانه کسی را رد کنید که توضیحی از شما می خواهد.


- نگذارید کسی بفهمد می خواهید چه کنید ، وقتی که همه می دانند در کجا هستید نمی توانید خود را پنهان کنید.


- ظاهر جدیدی برگزینید ، اگر انرژی کافی دارید می توانید به شخصی مبدل شوید که می خواستید باشید. اگر مثل این شخص لباس بپوشید و تغییر شکل دهید ، آن وقت شهامت دارید اموری را انجام دهید که همواره می خواستید بکنید ، اما به خودتان اجازه ی اجرایش را نمی دادید.


- ظاهر جسمانی خود را تغییر دهید:‌لباس ، مو ، طرز راه رفتن.


- شخصیت خود را عوض کنید :‌شیوه ی سخن گفتن ، مکانهایی که می روید ، نحوه ی واکنش در اوضاع مختلف .

 




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

بی عملی

دسته بندی : بی عملی



در طریقت تولتک فرآیند ناآگاهی که با آن ادراکمان را دست کاری می کنیم تا جهان را مطابق با بودش خودمان تطبیق دهیم را عمل می نامند.

این تخته سنگ به علت عمل تخته سنگ است...عمل آن چیزی است که موجب می شود تخته سنگ تخته سنگ باشد.عمل آن چیزی است که از تو تو را و از من مرا می سازد..این سنگ سنگ است به دلیل تمام چیزهایی که می دانی می شود با آن انجام داد...دنیا دنیاست زیرا عمل مربوط را می شناسی که آن را اینگونه کند.اگر عمل مربوط به آن را ندانی دنیا به گونه ای دیگر است.

اگر در موقعیتی قرار بگیریم که قطعه سنگ خرد شده ای که بر سر راهمان افتاده است و مانع ادامه رانندگی ما میشود  کنار بزنیم به این فکر نمی افتیم که فعالیت خلاقمان را نسبت به این سد به راحتی مسکوت گذاریم و مشکلمان را ریشه کن کنیم بلکه از عمل جدید دیگری استفاده می کنیم تا آن را با وسایل و ابزار خرد کنیم و از سر راه بر داریم.این عمل جدید از نظر کیفی تفاوتی با روشی فعال که ما با آن تخته  سنگ را بوجود آورده ایم ندارد.

از آنجا که بر خلاف توهم ماست می توانیم آنرا عملی متفاوت به حساب آوریم. طبیعی  است که به این ترتیب انرژی خویش را هدر می دهیم.راحت تر است که دست از عمل بر داریم زیرا آنگاه تخته سنگ محو می شود. دون خوان این عمل نکردن را بی عملی می داند.

یک فرزانه می داند که سنگ فقط به علت عمل سنگ است. اگر بخواهد یک سنگ، سنگ نباشد تنها کاری که باید بکند بی عملی است.

راهگشای اقتدار در عمل نکردن به آن چیزی است که می دانی چگونه باید به آنها عمل کنی. وقتی درختی را می نگری  عادت داری فورا نگاهت را به شاخ و برگ آن بدوزی .سایه ی برگ ها یا فضای بین برگ ها را نمی بینی.با این کار شروع کن که بر سایه ی برگ های یک شاخه تمرکز کنی و کم کم به کارت ادامه بده تا تمام درخت را در پیش چشم داشته باشی ولی نگذار نگاهت روی برگها برگردد.

بی عملی به مفهوم کاری نکردن، مطلبی است که با آن آشنایی داریم.فنی است که دون خوان به منظور آمادگی توصیه می کند.بایستی ادراکمان را کاملا دگرگون کنیم و هدفدار تغییر دهیم.

به سایه ی تخته سنگ بنگر .سایه همان صخره است و با این وجود نیست.نگریستن به صخره برای آنکه ببینیم صخره چیست عمل است ولی نگاه کردن به سایه ی آن بی عملی است.

گمان اینکه سایه ها صرفا سایه اند عمل است.این اعتقاد احمقانه ای است .از این زاویه به مطلب فکر کن در دنیا هر چیزی بیش از آنچه که هست می نماید.این مطلب در مورد سایه ها هم صدق می کند.در واقع عمل ماست که سا یه ی آنها را می سازد.

مزیتی که سالک بر انسان عادی دارد همین است.فرد عادی مقید است که بداند امور درست هستند یا نادرست ولی سالک چنین نیست . فرد عادی در برابر چیزهایی که می داند راست نیستند رفتار بخصوصی دارد.اگر بگویند چیزی درست است دست به عمل می زند ولی اگر چیزی درست نباشد زحمت عمل کردن به خود نمی دهد. به آنچه می کند اعتقاد ندارد. بر عکس  سالک در هر دو مورد عمل می کند.اگر چیزی درست باشد در جهت عمل اقدام به عمل می کند و اگر درست نباشد باز هم دست به عمل می زند ولی در جهت بی عملی.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

دقت اول ، دوم و سوم

دسته بندی : دقت اول ، دوم و سوم

 

به نظر دون خوان ، « هسته وجودی » و « جادوی هستی » انسان ، آگاهی و ادراک است . آگاهی عبارت است از انطباق ، هماهنگی و همسویی فیوضات عقاب در درون پیله درخشان با بخشی از فیوضات عقاب در خارج از پیله . گر چه این آگاهی دارای یکپارچگی و وحدت است ، اما دارای سطوح متفاوتی است : شامل دقت اول ، دقت دوم و دقت سوم .


دقت چیست ؟ به عنوان تعریفی ساده می‌توان گفت ، دقت آگاهی رشد یافته و تثبیت شده ( درون پیله ) است . در خلال انطباق فیوضات درون پیله با بخشی از فیوضات خارج از پیله ، بتدریج قسمتی از فیوضات قوی‌تر و ثابت‌تر می‌شوند ( به عبارتی دیگر ، درخشان‌تر می‌شوند ) ؛ در نتیجه ، آگاهی حاصل از این قسمت نیز ثابت‌تر و برای ما انسان‌ها معمولی‌تر می‌شود . این آگاهی قوی‌تر و ثابت‌تر یا همان فیوضات درخشان‌تر ( که قرار است بعد از مرگ خوراک عقاب شود ) ، همان دقت است . دون خوان می‌گوید : « به نظر بینندگان ، دقت یعنی تقویت و کنترل آگاهی توسط روند حیات » . طی زندگی و رشد ، انسان آگاهی را رشد و گسترش می‌دهد ؛ این آگاهی رشد یافته که بسیار پیچیده‌تر از آگاهی خام اعطایی عقاب است ، دقت نامیده می‌شود .
 
دقت اول : در فرایند انطباق فیوضات داخلی و بیرونی پیله ، بخشی از فیوضات درون پیله درخشان‌تر می‌شود ( یعنی آگاهی و ادراک حاصل از این بخش فیوضات درخشان شدة درون پیله ، ثابت‌تر و معمولی‌تر و مشخص‌تر می‌شود ) . این آگاهی و ادراک یا فیوضات درخشان که مربوط به این جهان و عرصه شناختنی ( تونال ) است ، دقت اول یا اولین حلقه قدرت است . دقت اول با آنکه کوچک‌ترین بخش آگاهی یکپارچه انسان است ، اما اهمیت بسیاری دارد ؛ چرا که با کمک دقت اول است که می‌توانیم در این جهان زندگی کنیم . بینندگان فیوضات برگزیده‌ای را که دقت اول را به وجود می‌آورند ، سوی راست ، تونال و شناخته می‌نامند . انسان‌های معمولی ، به دقت اول ، حقیقت ، منطق و عقل سلیم می‌گویند . در واقع ، همه انسان‌ها از دقت اول برخوردارند و برای کسب آن تلاشی نمی‌کنند . طی فرایندهای رشد انسان ، دقت اول مثل توانایی حرف زدن حاصل می‌شود ؛ البته تأثیرات محیط و بزرگسالان در القای دقت اول ، مهم است . 


دقت دوم : بجز فیوضات درخشان شدة درون پیله ، فیوضات دیگری هم درون پیله هستند که بدون استفاده باقی می‌مانند . وقتی این فیوضات بدون استفاده ، مورد استفاده قرار گیرند و با فیوضات بیرون پیله هماهنگ ، همسو و منطبق شوند ، دقت دوم به وجود می‌آید . ناشناختنی ( ناوال ) ، حوزة دقت دوم یا دومین حلقه اقتدار یا سوی چپ است . بنابراین دقت دوم عرصه بسیار گسترده‌تری دارد که قابل مقایسه با دقت اول نیست . دقت دوم برای انسان‌های معمولی ، پنهان است . فقط سالکان با رعایت نظم و انضباط و کسب اقتدار می‌توانند به دقت دوم دست یابند . البته دقت دوم ضمن آنکه حوزه‌ای است برای تکامل ، ممکن است به مردابی مرگ‌آور یا جنون‌آمیز تبدیل شود . در واقع ، بینندگان کهن ( در مقابل بینندگان جدید که دون خوان جزو اینها بود ) ، دچار این مرداب شده بودند . آنها در هر نوبت بخشی از فیوضات درون پیله را درخشان می‌کردند و در نتیجه ، دنیاهای متعددی از ناشناخته را درک می‌کردند . دون خوان معتقد است که این بازی درخشان کردن فیوضات درون پیله ، برای بینندگان کهن عایدی جز سردرگمی ، جنون و از هدف دور شدن نداشته است . در واقع ، یکی از علل انقراض بینندگان کهن همین بوده است ؛ آنها چنان غرق این تجارب بی‌فایده بودند که متوجه حمله اسپانیایی‌ها نشدند .
وقتی سالک بتواند به دقت دوم دست یابد ، هر دو دقت به یک واحد یکپارچه تبدیل می‌شود که می‌توان آن را خویشتن خویش بنامیم .
 
دقت سوم : درخشان شدن بخش معینی از فیوضات پیله ( بر اثر انطباق با فیوضات بیرونی ) طی زندگی انسان ، دقت اول را به وجود می‌آورد . درخشان کردن بخش‌های دیگری غیر از این بخش معین ، دقت دوم را به وجود می‌آورد . اگر سالک بتواند همزمان ( نه به نوبت ) تمامی فیوضات درون پیله را با فیوضات بیرونی منطبق ، همسو و هماهنگ نماید و به عبارت دیگر ، همزمان کلیه فیوضات پیله را درخشان کند ، به دقت سوم دست می‌یابد که بزرگ‌ترین بخش آگاهی است ( در واقع ، آگاهی بیکران و نامتناهی است ) .
قبلا گفته شد که عقاب به همه موجودات آگاهی اعطا می‌کند ؛ موجودات طی زندگی خود ، این آگاهی را پرورش داده و غنی می‌سازند . به هنگام مرگ ، این آگاهی غنی شده به سوی عقاب بازمی‌گردد . سالکانی که به دقت سوم دست می‌یابند ، آنچنان آگاهی بیکرانی به دست می‌آورند که عقاب به آنها پاداش می‌دهد : عقاب آگاهی این سالکان را نمی‌بلعد.


دقت دوم برای سالک ، مرحله‌ای است برای رسیدن به دقت سوم . سالک در دقت دوم می‌آموزد که چگونه بخشی از فیوضات بدون استفاده در درون پیله را درخشان سازد . این تمرینی است برای دستیابی به دقت سوم که درخشان کردن ( یا حتی شعله‌ور ساختن ) تمامی فیوضات بطور همزمان است ( با این توضیح ، علت مخالفت دون خوان با بازی بینندگان کهن کاملا مشخص می‌شود ) .
نکته جالب اینکه انسان‌های معمولی هرگز از دقت سوم آگاهی نمی‌یابند ؛ فقط برخی از انسان‌ها به هنگام مرگ ، لحظاتی به سومین دقت دست می‌یابند که آن هم برای اینکه آگاهی خود ( به عبارتی غذای عقاب ) را تطهیر کنند .
قبل از ذکر قسمت‌هایی از بحث دقت در آثار کاستاندا ، نقل قول زیر درباره گذر و دقت سوم می‌تواند مفید باشد :


((دون‌ خوان‌ توضیح‌ داد که‌ قانون‌، یک‌ افسانه‌ نیست‌ و گذار بـــه‌آزادی‌ نیز یک‌ زندگی‌ جاوید به‌ مفهوم‌آنچه‌ ما از لذت‌ جاویــدان‌می‌فهمیم‌ ، یعنی‌ زندگی‌ کردن‌ برای‌ همیشه‌ نیست‌. بر ط‌بق‌ قـــانون‌ شخص‌ می‌تواند آگاهی‌ را که‌ معمولا در لحظ‌ه‌ مرگ‌ رها میشود، حفــظ‌ کند... حامیش‌ به‌ او گفته‌بود که‌ در لحظ‌ه‌ گذار، شخص‌ به‌ سومیـن‌ دقت‌ میرسد و تمام‌ جسم‌ از معرفت‌ روشن‌ میشود. یکباره‌ تـــمــام‌ سلولها از خویشتن‌ آگاهی‌ می‌یابند و همزمان‌ با آن‌ از تمامیت‌جسم‌ آگاه‌ میشوند.حامی‌ او همچنین‌ به‌ او گفته‌ بود که‌ این‌ نوع‌ آگاهی‌ در ذهن‌ ط‌بقه‌ بندی‌ شده‌ ما بی‌معنی‌ است‌، به‌ همین‌ علت‌ چــیستــان‌ مبارزه‌ سالک‌ فقط‌ درک‌ این‌ نیست‌ که‌ گذار به‌ معنای‌ قانونـــی‌ آن‌ یعنی‌ ورود به‌ سومین‌دقت‌ است‌، بلکه‌ بیشتر درک‌ این‌ مط‌لب‌ است‌ که‌این‌ درجه‌ از آگاهی‌ وجود دارد)).
 
نقل قول‌هایی درباره دقت
 
- دون‌ خوان‌ می‌گفت‌ که‌ هسته‌ وجودی‌ ما، ادراک‌، و جادوی‌ هستی‌ مـا آگاهی‌ است‌. برای‌ او، ادراک‌ و آگاهی‌ ، یک‌ وحدت‌ عملی‌ و یکپارچه‌ با دو حوزه‌ مختلف‌ بود. اولین‌ حوزه‌ ، دقت‌ تونال‌، یعنی‌ توانائی‌ مردم‌ عادی‌ برای‌ درک‌ و مط‌ابقت‌ آگاهیشان‌ با جهان‌ عادی‌ روزمــره‌ بود. این‌ دقت‌ را دون‌ خوان‌"اولین‌ حلقه‌ قدرت‌" می‌نامید و آن‌ رابه‌ عنوان‌ توانائی‌ فوق‌العاده‌ ، اما بدیهی‌ برای‌ منظ‌م‌ کـــــردن‌ ادراکمان‌ از دنیای‌ روزمره‌ وصف‌ میکرد.
دومین‌ حوزه‌ دقت‌ ناوال‌، یعنی‌ توانائی‌ ساحران‌ در مـــط‌ابــقــت‌ آگاهیشان‌ با جهان‌ غیر معمولی‌ بود. او این‌ حوزه‌ دقـــــت‌ را "دومین‌ حلقه‌ قدرت‌" یا توانائی‌ بسیار عجیب‌ می‌نامید که‌ همه‌ مــا داریم‌، اما تنهاساحران‌ از آن‌ استفاده‌ می‌کنند تا به‌ جهان‌ غیرمعمولی‌ نظ‌م‌ بخشند.


- دومین‌ حلقه‌ اقتدار یا دقت‌ ناوال‌ ، برای‌ اکثریـت‌ پـنــهــان‌ میماند و فقط‌ در هنگام‌ مرگ‌ آشکار میشود.فقط‌ از راه‌ رویــــا دیدن‌ میتوان‌ به‌ آن‌ دست‌ یافت‌

- دون‌ خوان‌ به‌ من‌ آموخته‌ بود که‌ تمامیت‌ هستی‌ ما شامل‌ دو بخـش‌ قابل‌ درک‌ است‌. بخش‌ اول‌ جسم‌ آشنای‌ ماست‌... بخش‌ دوم‌ جسم‌ فروزان‌ است‌...دون‌ خوان‌ برای‌ توضیح‌ این‌ مفاهیم‌ آگاهی‌ ما را به‌ سه‌ بخش‌ نامساوی‌ تقسیم‌ میکرد. کوچکترین‌ بخش‌ آن‌ را " اولین‌ دقت‌ می‌نامید. او می‌گفت‌ که‌ این‌ همان‌ آگاهی‌ است‌ که هر فرد عـادی‌ آن‌ را پرورش‌ می‌دهد تا خود را با زندگی‌ روزمره‌اش‌ وفق‌ دهد. جــســــم‌ فیزیکی‌ ما به‌ این‌ بخش‌ تعلق‌ داشت‌. بخش‌ بزرگتر را "دومین‌ دقـت‌" می‌نامید و آن‌ را به‌ عنوان‌ نوعی‌ آگاهی‌ وصف‌ میکرد که‌ ما بــرای‌ درک‌ پیله‌ درخشان‌ خود و عمل‌کردن‌ به‌ عنوان‌ یک‌ موجود فـــروزان‌به‌ آن‌ نیاز داریم‌. به‌ گفته‌ او دقت‌ دوم‌ در تمام‌ مدت‌ زندگیمـان‌ پنهان‌ می‌ماند، مگر آنکه‌ در اثر تربیت‌ آگاهانه‌ و یا ضربـــه‌ای‌ تصادفی‌ پدیدار شود. این‌ بخش‌ جسم‌ درخشان‌ ما را شامل‌ مـیشد. او سومین‌ بخش‌، یعنی‌ بزرگترین‌ آن‌ را "دقت‌ سوم‌" می‌نامید. نـــوعــی‌ آگاهی‌ بیکران‌ که‌ جنبه‌های‌ نامشخص‌ آگاهی‌ از جسم‌ مادی‌ و درخشـان‌ما را شامل‌ میشد.
دون‌ خوان‌ به‌ کاستاندا گفته‌ بود که‌ در آستانه‌ دقت‌ سـوم‌ است‌. و اگر هم‌ زمانی‌ کاملا وارد آن‌ شود،من‌ فورا متوجه‌ خواهــم‌ شد،چون‌ او دقیقا همان‌ چیزی‌ میشود که‌ در واقعیت‌ هست‌، یعنی‌ فـوران‌ انرژی‌ ... دقت‌ دوم‌ میدان‌ رزم‌ سالکان‌ مبارز یا در واقع‌ میـدان‌ مشقی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ دقت‌ سوم‌است‌. رسیدن‌ به‌ این‌ مرحله‌ کاری‌ بس‌دشوار است‌ و در صورت‌ موفقیت‌ بسیار پرثمر.
 
- نستور: ناوال‌ می‌گفت‌ که‌ تمرکز دومین‌ دقت‌ دو جنــبــه‌ دارد. اولین‌ و آسانترین‌ جنبه‌ آن‌، جنبه‌ بد آن‌ است‌ و هنگامــی‌ پیـــش‌ می‌آید که‌ رویابین‌ها از رویای‌ خود به‌ منظ‌ور متمرکز ساختـن‌ دومین‌ دقت‌ بر امور دنیوی‌ ، مثل‌ پول‌ و تسلط‌ بر دیگران‌،استفاده‌کنند. دستیابی‌ به‌ دومین‌ جنبه‌ مشکلترین‌ کارهاست‌ و هنگامی‌ پیـش‌ می‌آید که‌ رویابین‌ ها دقت‌ دوم‌ خود را بر چیزهایی‌ که‌ به‌ ایـن‌دنیاتعلق‌ ندارد متمرکز می‌کنند، مثل‌ سفر به‌ ناشناخته‌ها. نیازسالکان‌ برای‌ دستیابی‌ به‌ این‌ جنبه‌ نهایت‌ کمال‌ است‌.
دون‌ خوان‌ می‌گفت‌ که‌ دومین‌ دقت‌ به‌ ط‌ور اجتناب‌ ناپذیــری‌ بــرتمامیت‌ هستی‌ ما به‌ عنوان‌ میدان‌ انرژی‌ متمرکز مــیشود و ایــن‌انرژی‌ را به‌ هر چیز مناسبی‌ بدل‌ میکند. البته‌ سهل‌ تــرین‌ چیـز تصویر کالبد جسمی‌ ماست‌ که‌ به‌ خاط‌ر زندگی‌ روزمـره‌ و استفــاده‌ از اولین‌ دقت‌ خود کاملا با آن‌ آشنا هستیم‌ .
 
زولیکا:  اولین‌ دقت‌ ما از زمین‌ صادر میشود و دومین‌ دقـت‌ ازکیهان


- ...برای‌ آنکه‌ اولین‌ دقتمان‌ به‌ دنیایی‌ که‌ مشاهده‌ می‌کنیم‌ متمرکز شود، باید فیوضات‌ معینی‌ را برگزید که‌ از نوار باریک‌ آگاهـــی‌ بشری‌ انتخاب‌ می‌شوند. فیوضات‌ کنار گذاشته‌ شده‌، گرچه‌ در دستـرس‌ ما هستند ولی‌ در تمام‌ مدت‌ عمر ما ناشناخته‌ و در حال‌ رکود مـی‌مانند.
بینندگان‌ جدید فیوضات‌ برگزیده‌ را سوی‌ راست‌، آگاهی‌ عادی‌، تونال‌، این‌ دنیا، شناخته‌، اولین‌ دقت‌، و انسانهای‌ معمولی‌ آن‌ را حقیقت‌، منط‌ق‌، عقل‌ سلیم‌ می‌نامند.

 




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

آگاهی سوی راست و سوی چپ

دسته بندی : آگاهی سوی راست و سوی چپ

 

دون خوان, برای انسان دو سطح از آگاهی قائل است: یکی جهان ذهنیات و دانسته های اکتسابی که مربوط به حالت عادی می شود و دون خوان این نوع آگاهیها را به سوی راست  نسبت می دهد. این آگاهیها, شامل تمام علوم و معارف بشری و تمام تفسیرها و توصیفهایی می شود که از جهان هستی وجود دارد. در حالت عادی, این معارف و علوم, همچون کاخی سر به فلک کشیده در چشم انسان ظاهربین جلوه گری می کند و منزلت و عظمتی تام می یابد, ولی برای سالکی که چشم حقیقت بین دارد, بسی خوار جلوه می کند و آن را غیر واقعی و بی ارزش می شمارد.

سطح دیگر آگاهی در حالت غیر عادی رخ می دهد که انسان با واقعیت دیگر آشنا می شود و می تواند ببیند. در این مرحله توصیف و تفسیری که دیگران از دنیا به ما القا کرده اند و ساختار ذهنی ما نیز با گفت وگوی درونی آن را توانا ساخته است, به یک باره فرو می ریزد و واقعیت جهان که چیزی جز اشکال مختلفی از انرژی نیست, نمایان می شود و موهوم بودن دانسته های قبلی و حتی ثابتها و پذیرفته شده های علمی که بر اصل علیت استوار بوده آشکار می گردد. دون خوان این سطح آگاهی را به سوی چپ  نسبت می دهد.





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

دیدن

دسته بندی : دیدن

 

 

دون خوان نگاه کردن را به نگاه های پیش پا افتاده ای اطلاق می کند که در ادراک جهان بدانها عادت کرده ایم ولی دیدن فرایند بسیار پیچیده ای است که اهل معرفت به برکت آن ، گوهر اشیای جهان را در می یابند . از تعابیر شگفت انگیزی که درباره دیدن وجود دارد این است که با دیدن می توان نورانی بودن تخم مرغی انسان را دریافت :

-          هر گاه بتوانی ببینی ، آدم ها دگرگون به نظر خواهند آمد ، همچون رشته های نور .

-          رشته های نور ؟

-          بله ، رشته ها مانند تار های عنکبوت هستند ؛ تار های بسیار ظریفی که از فرق سر تا ناف در چرخش اند . در این حالت ، انسان همچون گوی تخم مرغ واری از تار های چرخان به نظر می آید و دست و پایش مانند چتری از تارهای درخشان است که به همه سو می جهند.

 

دون خوان در مورد تفاوت نگاه کردن و دیدن بر این باور است که در نگاه به اشیاء دیدن وجود ندارد و فقط نگاه کردنی است که می تواند وجود آن شی را برای ما ثابت کند . نگاه کردن های ما هر چند بار که تکرار شوند تفاوتی در شی موجود وجود نخواهد داشت . نگاه اول با هزارمین نگاه ، یک معرفت و برداشت را در بر خواهد داشت . برای مثال سالک انسان را بسان تخم مرغ نورانی می بیند اما هر بار که نگاه می کند تخم مرغ جدیدی را خواهد دید .

پندار وی بر این است که فکر ما در دیدن ما تأثیر می گذارد . در واقع چشمان آن چیزی را می بیند که فکر ما بدان رهنمون شده است . چشم به هر چیزی چنان نگاه می کند که ما فکر می کنیم .

وی همچنین درک انسان از جهان را تحت تاثیر ذهن می داند . به نظر وی ادراک جهان بوسیله ذهن و با کمک حواس شکل می گیرد و اراده نیز به عنوان نیروی کمکی در این ادراک دخیل است . نیروی اراده در نظر دون خوان رشته پیوند واقعی بین انسان و جهان است .

در آتش درون می گوید:

"دیدن" یعنی همسویی.

همسویی فیوضاتی که معمولا مورد استفاده قرار می گیرند، مشاهده و درک  جهان روزمره است. ولی همسویی فیوضاتی که هرگز از آنها استفاده نمی شود، "دیدن" نام دارد. وقتی یک چنین همسویی رخ می دهد ، شخص می بیند. بنابراین دیدن که نتیجه همسویی فیوضات غیر معمولی است، نمی تواند صرفاً چیزی باشد که شخص به آن نگاه می کند.

وقتی همسویی جدید رخ می دهد ، بینندگان "می بینند" و صدایی همه چیز را توضیح می دهد. در گوش آنها می گوید موضوع از چه قرار است. اگر این صدا نباشد، عملی را که بیننده انجام می دهد، دیدن نیست.صدای دیدن تنها به انسان تعلق دارد. شاید به خاطر اینکه صحبت کردن عملی است که هیچ موجودی جز انسان قادر به انجام دادن آن نیست. بینندگان کهن معتقد بودند که این صدا وجودی ست مقتدر ، کاملا وابسته به انسان و محافظ او. بینندگان جدید کشف کردند این وجود که آن را قالب بشر می نامیدند هیچ صدایی ندارد. برای بینندگان جدید صدای دیدن چیزی کاملا درک ناپذیر است. آنها معتقدند این صدا تابش آگاهی است که بر فیوضات عقاب می تابد ، درست همچون چنگ نوازی که چنگ می نوازد.

دیدن یعنی درون هر چیزی را عریان ساختن. یعنی شاهد ناشناخته شدن و نگاهی گذرا به ناشناختنی انداختن. به این ترتیب، چنین چیزی تسلی بخش نیست. معمولا وقتی که بینندگان متوجه می شوند که هستی به طور درک ناپذیری پیچیده است و آگاهی طبیعی ما نیز با محدودیتهایش این وضع را وخیم تر می کند ، تاب نمی آورند و خرد می شوند.

 

بیشترین مباحث و آموزشهای مربوط به "دیدن" در کتاب «حقیقتی دیگر» و « آتش درون » ذکر شده است.

 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

متوقف کردن دنیا

دسته بندی : متوقف کردن دنیا


به نظر دون خوان راه باز شدن «قدرت دیدن» سالک از توقف دنیا می گذرد ، دون خوان تاکید می کرد که برای دیدن باید الزاما دنیا را متوقف کرد . متوقف کردن دنیا کاملا مبین آن حالاتی از آگاهی است که طی آن واقعیت زندگی روزمره تعدیل می شود ؛ به این دلیل که جریان تعبیرات دائمی ما ، توسط شرایطی بیگانه با آن جریان دائمی ناگهان قطع می شود . به عقیده دون خوان شرط اولیه متوقف کردن دنیا این بود که شخص خود را مجاب کند ؛ یعنی فرد باید توصیف جدید را کاملاً بیاموزد و آن را با توصیف قبلی مقابله کند تا موفق شود در اطمینان متعصبانه اش نسبت به واقعیت شکافی ایجاد کند .

کاستاندا اولین تجربه نسبتا کامل توقف دنیا که برایش اتفاق افتاده است را در کتاب سفر به دیگر سو شرح داده است . به گفته دون خوان برای دست یافتن به توقف دنیا باید از حرف زدن با خود باز ایستیم . او بر این باور است که جهان همواره چنان است که باید باشد . این ما هستیم که آن را زنده می کنیم . ما  گفت و شنود درونی جهان را به پا می داریم و این گفت و شنود ما نیز تا هنگام مرگمان ادامه دارد . سالک چون به این نکته آگاهی دارد چونان جنگاوری به مبارزه با خود پرداخته و سعی در نگاه داشتن فرایند حرف زدن با خود است .

پس از اینکه یک سالک یاد گرفت چگونه مناظره درونی خود را متوقف کند ، راه علم ساحران بر وی باز می شود ، با این توجه که تغییر کردن تصور ما نسبت به جهان موضوع اساسی ساحری است و تنها راه رسیدن به این هدف ، متوقف کردن مناظره درونی است .

از جمله تمرینهای مفید برای متوقف ساختن دنیا ، تمرین خیره نگری است .خیره نگری موجب خاموش شدن افکار شده و فقدان فکر ، دقت تونال را کاهش می دهد. دون خوان لحظه ای را که دقت دوم به چیزی چنگ می زند «متوقف کردن» دنیا می نامید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

زنان و چهار جهت بادها

دسته بندی : زنان و چهار جهت بادها

 

باد و زنان بسان یکدیگرند. چهار نوع باد وجود دارد، درست مثل چهار جهت اصلی و هر زنی با یک جهت سازگاری دارد.چنانچه زنی باد و جهت خود را بشناسد و با آن همسو شود ، می تواند از آن قدرت کسب کند و سریعتر یاد بگیرد، به این طریق که خود را در معرض آن باد قرار می دهد و از آن انرژی می گیرد.

مردان شامل این قضیه نمی شوند و بادی ندارند.


 

جهت شرق ، نسیم:

نخستین باد نسیم است و نظم نامیده می شود، صبحگاه است، امید و روشنایی می آورد و به همه چیز سرک می کشد. گاهی ملایم و نامشهود است و زمانی عیب جو و مزاحم.

ویژگی:شاد، متلون،خوش بین ، زنده دل ، ملایم و مصمم چون نسیم مداوم

 

جهت شمال ، تندباد:

باد دیگر تند باد است و نیرو نامیده می شود ، یا گرم است یا سرد است و یا هر دو. باد نیمروز است؛ با تمام قدرت و کورکورانه می وزد، درها را می شکند و دیوارها را فرو می ریزد. ساحر بایستی نیروی فوق العاده وحشتناکی داشته باشد تا تند باد را مهار کند.

ویژگی:پر حرارت ، سلطه جو ، ناشکیبا، کاردان ، رک و صریح ، سرسخت چون باد شدید

 

جهت غرب ، باد سرد:

سپس باد سردِ بعد از ظهر است که احساس نامیده می شود؛ بادی غمگین و کوشا، بادی که هرگز تو را در صلح و آرامش نمی گذارد. تورا دلسرد می کند و به گریه می اندازد ولی آنچنان ژرف است که به جستجویش می ارزد.

ویژگی:کج خلق ، افسرده ، همیشه متفکر،درون گرا ، اندوهناک ، مکار و حیله گر چون تندباد سرد

 

جهت جنوب ، باد گرم:

و سرانجام بادِ گرم است که رشد نامیده می شود، همه چیز را در بر می گیرد و محافظت و گرم می کند؛ برای ساحران باد شبانه است، قدرتش با تاریکی آغاز می شود. 

ویژگی:سرحال ، افسار گسیخته ، سرزنده،بلندآوا ، کمرو ، گرم چون باد داغ

 





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز

مرور دوباره

دسته بندی : مرور دوباره


فن «مرور دوباره» که هدف آن بازبینی حوادث تاریخچه شخصی‌مان است برای کشف نقشه پنهان آنها، از تکنیکهای کمین و شکار می باشد و دارای اصولی است که در ذیل به آنها اشاره می شود:

اولین مرحله ، یادآوری مختصر تمام وقایع زندگی ماست که به طور آشکار قابل بررسی هستند.

مرور کامل می تواند به اندازه ی تسلط کامل بر «جسم رویا» و یا حتی بیشتر از آن، سالک مبارز را دگرگون کند. از این لحاظ «رویابین» و «کمین کننده و شکارچی» هر دو یک هدف دارند:ورود به دقت سوم.

راهگشای مرور کامل «تنفس» است. تنفس خاصیتی جادویی دارد زیرا در آن اثری زندگی بخش می توان یافت.

 

نقطه شروع با اولین تنفس است. برای شروع کار «کمین کننده و شکارچی» چانه را روی شانه ی راست قرار می دهد. در حالی که سر را صد و هشتاد درجه به طرف دیگر می چرخاند ، آهسته نفس می کشد.تنفس روی شانه ی چپ خاتمه می یابد. وقتی دم خاتمه یافت ، سر به حالت طبیعی خود باز می گردد و در موقع بازدم شخص مستقیماً به جلوی خود می نگرد.

بعد کمین کننده و شکارچی اولین واقعه ی فهرست را جلو نظر می آورد و در آن حالت باقی می ماند تا تمام احساسات آن را تجربه کند و در حالیکه تمام احساسات مربوط به آن خاطره را به یاد می آورد ، آهسته نفس می کشد و سر را از شانه ی راست به شانه ی چپ حرکت می دهد. نقش این تنفسها بازسازی انرژی است.

یکی از نتایج تجدید خاطره ی دقیق ، خنده ای است که به هنگام تجرید خاطرات ملال آور خودبینی هایمان از ته دل سر می دهیم. این پر مدعاییها ، هسته اصلی همه ی روابط متقابل انسانهاست.

طبیعت حیات بخش تنفس ، همان چیزی است که به آن قدرت تزکیه می دهد. همین خصوصیت است که این تجرید خاطرات را به صورت مسئله ای عملی در می آورد.

تجدید عمیق خاطرات ، مناسبترین شیوه ی از دست دادن شکل انسانی است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سالک مبارز