رفتار عادی انسان در دنیای روزمره «عادت» است. هر رفتاری که این عادت را درهم شکند ، اثری غیرعادی بر کل موجودیت ما دارد. ببینندگان کهن ابتدا با «دیدن» خود متوجه شدند که رفتار غیرعادی لرزشی در پیوندگاه ایجاد می کند و کشف کردند که اگر رفتار غیرعادی به طور منظم و روش دار تمرین و به طور عاقلانه رهبری شود ، احتمالا پیوندگاه را وادار به حرکت می کند. بنابراین هنر کمین و شکار شکل گرفت.
هنر کمین و شکار کنترل منظم رفتار خود است. کمین و شکار مستلزم نوعی رفتار ویژه با مردم است. رفتاری که می توان آن را به عنوان رفتاری نهانی تعریف کرد. به همین دلیل بییندگان جدید به خاطر جا به جایی پیوندگاه برای رابطه با خرده ستمگر ارزش والایی قائل بودند. خرده ستمگران بینندگان را مجبور می کردند که از اصول کمین و شکار استفاده کنند و با این کار به آنها کمک می کردند که پیوندگاهشان را به حرکت درآورند. چرا که تحت شرایط عادی زندگی کمین و شکار تنها به مقدار کمی پیوندگاه را به حرکت وا می دارد. برای به دست آوردن بیشترین نتیجه، کمین و شکار به شرایط مطلوبی نیاز دارد ، به خرده ستمگرانی نیاز دارد که در مواضع قدرت و اقتدار باشند.کمین و شکار دارای اصولی است که این اصول توسط فلوریندا از اعضای گروه دون خوان ذکر می شود و به شرح زیر است :
اولین اصل:سالک خودش میدان مبارزه را انتخاب کند.یک سالک هرگز قبل از آنکه میدان رزم را بشناسد ، پا به آن نمی گذارد.
دومین اصل: کنار گذاشتن چیزهای غیر ضروری
سومین اصل: هر مبارزه ای ، مبارزه برای حیات است.
چهارمین اصل: خود را رها کن و از هیچ چیز نترس.
پنجمین اصل: وقتی سالک با چیزهای عجیب و غریب روبرو می شود که نمی داند با آنها چه کند، لحظه ای عقب نشینی می کند و فکرش را به طرف دیگری می برد و وقتش را صرف هر کار دیگری می کند . هر کاری که باشد.
ششمین اصل: سالک مبارز وقت را فشرده می کند.حتی یک لحظه هم اهمیت دارد. در مبارزه برای حیات ، یک ثانیه هم ابدیت است.
هفتمین اصل: یک کمین کننده و شکارچی هرگز خود را در خط مقدم قرار نمی دهد.
یکی از فنون هنر کمین و شکار حماقت ساختگی یا جنون اختیاری است.
کمین و شکار هنری است که در مورد هر کاری قابل اجراست و مراحل آموزش آن چهار چیز است:
بی رحمی ، حیله گری ، صبر و ملایمت.
بیرحمی نباید تند و زننده ، حیله گری نباید بیرحمانه ، صبوری نباید سهل انگاری و ملایمت نباید حماقت باشد.
بیرحم باش ولی جذاب ، حقه باز باش ولی مهربان ، صبور باش ولی فعال، ملایم باش ولی خطرناک.
دو هنر کمین و شکار و رویابینی از مهمترین هنرها و فنون این طریقت محسوب می شود. رویابینی موجب جابه جایی پیوندگاه و کمین و شکار موج ثبات پیوندگاه در جای جدید می شود. این دو هنر هر دو باید آموخته و کار شود.
نظام طبقه بندی «کمین کنندگان و شکارچیان»
در این نظام انسانها به طور به سه دسته ی مشخص تقسیم می شوند:
1/ انسانهای اولین گروه منشی ها ، دستیاران و همراهانی ماهر هستند. شخصیت آنان بسیار پر تحرک است ولی این تحرک به نفع آنان نیست.به هر حال افرادی سودمند ، علاقمند ، کاملا بی آزار و تا حدی کاردان ، شوخ و مودب ، ملایم و ظریف و به زبان دیگر خوبترین و دلپسندترین مردمی هستند که می توان تصورش را کرد.فقط عیب بزرگی دارند ،نمی توانند به تنهایی کار کنند، همواره به کسی نیازمندند که آنان را هدایت کند. با راهبری صحیح ، هر اندازه که این راهبری سخت و خصومت آمیز باشد، کارهای شگفت آوری انجام می دهند اما به تنهایی از دست رفته اند.
2/انسانهای دومین گروه اصلا خوب و دلپسند نیستند. آنها حقیر ، انتقامجو، حسود و بی تحرک اند. فقط درباره ی خود حرف می زنند و معمولا می خواهند که دیگران نیز معیارهای آنان را بپذیرند. دائما ابتکار عمل را در دست می گیرند، حتی اگر این امر برای آنها مطبوع نباشد. در هر وضعیتی کاملا ناراحت اند و هرگز نمی توانند احساس آرامش کنند.نامطئن هستند و هرگز راضی نیستند. هر چه نامطمئن باشند، بیشتر نامطبوع اند. عیب مهلک آنان این است که فقط برای آنکه راهبر شوند، حاضرند دست به جنایت بزنند.
3/سومین گروه انسانهایی هستند که نه خوب و دلپسند اند و نه بد و نامطبوع.به کسی خدمتی نمی کنند و خود را نیز به کسی تحمیل نمی کنند . بیشتر بی اعتنا و بی تفاوت اند. عقاید مبالغه آمیزی درباره ی خود دارند که فقط از توهمات و افکار واهی و پوچ ناشی می شود. اگر در هیچ چیزی خارق العاده نباشند در یک چیز هستند، انتظار می کشند تا واقعه ای رخ دهد. پیوسته در انتظارند که کشف و فتح شوند و با سهولت حیرت آوری می توانند تصوراتی بیافرینند که امور بزرگ و بلاتکلیفی دارند و قول می دهند که کاری انجام دهند ولی هرگز کاری نمی کنند ، زیرا در واقع چنین امکاناتی ندارند.
اما ساحران مدتها پیش آموخته اند که فقط خودبینی شخصی ماست که در یکی از این سه گروه جای می گیرد.اینکه تصویر ما و اعمالمان به چه گروهی تعلق دارد ، فقط بر اساس خودبزرگ بینی ماست. اگر اینقدر خودبزرگ بین نباشیم برایمان فرقی ندارد که به چه دسته ای تعلق داریم.