بینندگان کهن و جدید سلسله حقایقی درباره ی آگاهی کشف و به شیوه ی خاصی مرتب کردند که درونی ساختن ترتیب کامل چنین حقایقی «تسلط بر آگاهی» محسوب می شود.
اولین حقیقت این است که آشنایی ما با دنیایی که مشاهده می کنیم ، ما را مجبور به باور این مطلب می کند که اطرافمان را اشیایی احاطه کرده اند که به خودی خود وجود دارند و همان طور هستند که آنها را می بینیم ، در حالی که در واقعیت جهان اشیا وجود ندارد و در عوض کیهانی از فیوضات عقاب است.
بنابراین اولین حقیقت در مورد آگاهی این است که دنیای بیرونی واقعاً آن چیزی که ما فکر می کنیم نیست.فکر می کنیم دنیای اشیاست، اما نیست. دنیای که ما می شناسیم از سویی واقعی و از سویی غیر واقعی است .چیزی بیرون از ما بر حواس ما تاثیر می گذارد . این قسمت واقعی است. قسمت غیر واقعی آن چیزی است که حواس ما درباره ی ماهیت آن چیز می گوید. یک کوه را در نظر بگیرید! حواس ما می گوید آن یک شی است. اندازه و رنگ و شکل دارد. ما حتی کوهها را طبقه بندی می کنیم. این طبقه بندی کاملا دقیق است و هیچ ایرادی ندارد.اشتباه اینجاست که هرگز به فکرمان نرسیده است که حواس ما تنها نقشی سطحی بازی می کند.حواس ما همان چیزی را درک می کند که باید درک کند زیرا خصوصیت ویژه ی آگاهی ما آن را وادار به چنین کاری می کند.تنها آگاهیمان باعث می شود که فکر کنیم بیرون از ما دنیای اشیا وجود دارد.ولی آنچه واقعاً در آن بیرون وجود دارد، فیوضات(پرتوهای) عقاب است. سیال ، در جنبشی دائمی و با وجود این تغییر ناپذیر و جاودانه.
بینندگان کهن نیروی وصف ناپذیری را «دیدند» که سرچشمه ی همه موجودات حساس است. آن را عقاب نامیدند، زیرا با نیم نگاهی که فقط آنها توانستند تحمل کنند، آن را به شکل چیزی «دیدند» که به عقابی سیاه و سفید با اندازه ای بیکران شبیه بود.«دیدند» این عقاب است که آگاهی می بخشد. عقاب همه موجودات حساس را می آفریند تا زندگی کنند و آگاهی را که عقاب به همراه زندگی به آنان اعطا کرده است غنی نمایند. همچنین «دیدند» که عقاب در لحظه ی مرگ ، موجودات حساس را وادار می کند تا آگاهی غنی شده ی خویش را رها کنند و سپس آن را می بلعد و یا به تعبیر دون خوان آن را جذب می کند، مانند آهن ربایی که ذرات آهن را جذب می کند. بنابراین بینندگان کهن «دیدند» که علت وجودی ما تقویت آگاهی است.
همه چیز از فیوضات عقاب ساخته شده است. تنها بخش اندکی از این فیوضات در دسترس آگاهی بشری است و این قسمت کوچک نیز در اثر اجبارهای زندگی روزمره ی ما به بخش ناچیزی بدل می شود. این بخش ناچیز فیوضات عقاب ، شناخته است. قسمت کوچکی که در دسترس آگاهی بشری است ، ناشناخته است و باقیمانده ی بیکران آن ناشناختنی است که خارج از دسترس بشر است.
و اما استفاده ی انسان از این فیوضات چنان ساده است که ابلهانه به نظر می رسد. برای بیننده ، انسان موجودی است فروزنده. فروزندگی ما متشکل از آن بخش از فیوضات عقاب است که در پیله تخم مرغی شکل ما محصور شده است. آن بخش ویژه ، آن فیوضات محصور ، همان است که ما انسانها را می سازد. درک و مشاهده کردن یعنی فیوضات محصور در پیله را با فیوضات بیرونی هماهنگ کردن. بینندگان می توانند فیوضات درون هر موجود زنده را بینند و بگویند کدام فیوضات بیرونی با آنها هماهنگ می شود. این فیوضات چیزی شبیه تارهای نورند. آنچه برای آگاهی طبیعی فهم ناپذیر است ، این واقعیت است که این تارها آگاهی دارند ، زنده و در نوسانند و آنقدر زیادند که اعداد معنایی ندارند و هر یک از آنها فی النفسه یک ابدیت است.هر یک از این تارها سرچشمه ی نامحدود انرژی است.از آنجا که ماهیت بعضی از این فیوضات بیرونی که فیوضات آزاد نام دارد ، مانند فیوضات درونی است انرژی آنها به فشار مداومی می ماند. ولی پیله درخشان ، فیوضات درونش را مجزا نگاه می دارد و بدین ترتیب فشار را هدایت می کند. بینندگان کهن اساتید هنر استفاده از آگاهی بودند بدین مضمون که یاد گرفته بودند که چگونه با مهارت از ساختار پیله ی انسان استفاده کنند.آنها «دیدند» و دانستند که آگاهی ، تابشی در درون پیله ی موجودات زنده است و به حق آن را «تابش آگاهی» نامیدند. فشار وارده بر پیله در همه ی موجودات زنده یکی است ولی نتیجه ی آن کاملا متفاوت است. زیرا پیله ی هر یک از آنها به نوعی در مقابل این فشار واکنش نشان می دهد. درجه ی آگاهی هر موجود حساسی بستگی به این دارد که تا چه حد قادر است بگذارد که فشار فیوضات آزاد او را ببرد.
جهان در تمامیت خود از چهل و هشت نوار ساخته شده است . دنیایی که پیوندگاه ما برای مشاهده ی عادی ما می سازد، از دو نوار ساخته شده است. یکی نوار ارگانیک است و دیگری نواری که فقط ساختار دارد و آگاهی ندارد.چهل و شش نوار عظیم دیگر ، بخشی از جهانی که به طور عادی مشاهده می کنیم نیستند. پیوندگاه ما می تواند دنیاهای کامل دیگری را بسازد. بینندگان کهن هفت دنیا را شمرده اند، هر دنیا برای یک نوار آگاهی . علاوه بر دنیای روزمره دو دنیای دیگر نیز به راحتی ساخته می شود اما در مورد پنج دنیای دیگر مسئله متفاوت است.