دون خوان نگاه کردن را به نگاه های پیش پا افتاده ای اطلاق می کند که در ادراک جهان بدانها عادت کرده ایم ولی دیدن فرایند بسیار پیچیده ای است که اهل معرفت به برکت آن ، گوهر اشیای جهان را در می یابند . از تعابیر شگفت انگیزی که درباره دیدن وجود دارد این است که با دیدن می توان نورانی بودن تخم مرغی انسان را دریافت :
- هر گاه بتوانی ببینی ، آدم ها دگرگون به نظر خواهند آمد ، همچون رشته های نور .
- رشته های نور ؟
- بله ، رشته ها مانند تار های عنکبوت هستند ؛ تار های بسیار ظریفی که از فرق سر تا ناف در چرخش اند . در این حالت ، انسان همچون گوی تخم مرغ واری از تار های چرخان به نظر می آید و دست و پایش مانند چتری از تارهای درخشان است که به همه سو می جهند.
دون خوان در مورد تفاوت نگاه کردن و دیدن بر این باور است که در نگاه به اشیاء دیدن وجود ندارد و فقط نگاه کردنی است که می تواند وجود آن شی را برای ما ثابت کند . نگاه کردن های ما هر چند بار که تکرار شوند تفاوتی در شی موجود وجود نخواهد داشت . نگاه اول با هزارمین نگاه ، یک معرفت و برداشت را در بر خواهد داشت . برای مثال سالک انسان را بسان تخم مرغ نورانی می بیند اما هر بار که نگاه می کند تخم مرغ جدیدی را خواهد دید .
پندار وی بر این است که فکر ما در دیدن ما تأثیر می گذارد . در واقع چشمان آن چیزی را می بیند که فکر ما بدان رهنمون شده است . چشم به هر چیزی چنان نگاه می کند که ما فکر می کنیم .
وی همچنین درک انسان از جهان را تحت تاثیر ذهن می داند . به نظر وی ادراک جهان بوسیله ذهن و با کمک حواس شکل می گیرد و اراده نیز به عنوان نیروی کمکی در این ادراک دخیل است . نیروی اراده در نظر دون خوان رشته پیوند واقعی بین انسان و جهان است .
در آتش درون می گوید:
"دیدن" یعنی همسویی.
همسویی فیوضاتی که معمولا مورد استفاده قرار می گیرند، مشاهده و درک جهان روزمره است. ولی همسویی فیوضاتی که هرگز از آنها استفاده نمی شود، "دیدن" نام دارد. وقتی یک چنین همسویی رخ می دهد ، شخص می بیند. بنابراین دیدن که نتیجه همسویی فیوضات غیر معمولی است، نمی تواند صرفاً چیزی باشد که شخص به آن نگاه می کند.
وقتی همسویی جدید رخ می دهد ، بینندگان "می بینند" و صدایی همه چیز را توضیح می دهد. در گوش آنها می گوید موضوع از چه قرار است. اگر این صدا نباشد، عملی را که بیننده انجام می دهد، دیدن نیست.صدای دیدن تنها به انسان تعلق دارد. شاید به خاطر اینکه صحبت کردن عملی است که هیچ موجودی جز انسان قادر به انجام دادن آن نیست. بینندگان کهن معتقد بودند که این صدا وجودی ست مقتدر ، کاملا وابسته به انسان و محافظ او. بینندگان جدید کشف کردند این وجود که آن را قالب بشر می نامیدند هیچ صدایی ندارد. برای بینندگان جدید صدای دیدن چیزی کاملا درک ناپذیر است. آنها معتقدند این صدا تابش آگاهی است که بر فیوضات عقاب می تابد ، درست همچون چنگ نوازی که چنگ می نوازد.
دیدن یعنی درون هر چیزی را عریان ساختن. یعنی شاهد ناشناخته شدن و نگاهی گذرا به ناشناختنی انداختن. به این ترتیب، چنین چیزی تسلی بخش نیست. معمولا وقتی که بینندگان متوجه می شوند که هستی به طور درک ناپذیری پیچیده است و آگاهی طبیعی ما نیز با محدودیتهایش این وضع را وخیم تر می کند ، تاب نمی آورند و خرد می شوند.
بیشترین مباحث و آموزشهای مربوط به "دیدن" در کتاب «حقیقتی دیگر» و « آتش درون » ذکر شده است.